🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 اسیر نقطهء پایان

(ثبت: 249396) مرداد 1, 1401 

شعر نو

…….. اسیر نقطهءپایان …….

زنگ هیچ کاروانی
موزون تر از ، گذر عمر من نبود
و هیچ ارکستری و هیچ رقصی
اینچنین هماهنگ….

اینجا صحنه دائم در گذر
نقش آفرینی مختصر ،
این صحنهء عمر من است.
بازیگران !
در جای خود ،
عوامل همه آماده ،
نه ؛ همه مشغول از پیش.

آن یکی مسئول شر و فتنه است
دیگری مشغول تدوین است ؛
اما ؛!…..!!
تدوین ؟ الان ؟
اینکه کار لحظه های آخرست.
و می پیچد صدای کارگردان روی صحنه ؛
….. اول و آخر ؟
چه می گویی !؟ چه می پرسی !؟
برو جای خودت آماده باش
این سکانس عمر کوتاه تو است.
هر چه می گویم همان کن
غیر از آن ، کات میدهم.
اکشن !
و بازی با همین یک واژه
آغاز ؟
نه ، دنبال میشود.
و می بینم جوانی روی سن
هر بار بازی می خورد ،
موزون و پیگیر
هر یک از بازیگران
از آکتور و از آکتریس
در بهترین حالات از آمادگی
بی اضطراب و استرس
نقش خود را با مهارت
در میان پرده ایفا میکنند.
ناگهان فریاد یک بازیگر از آن گوشه ها…
………. ………. ………‌. ………
…..کیست این احمق ؟
مگر بیگانه است با این پیس؟
و می بینم نگاه ها روی من خشکیده ، فیکس.
هااااااا ، بله ، فریاد از من بوده است.
اما چرا ؟
منشی صحنه هراسان سوی من ،
با کیسه آب و کمپرس ،
چه می گویی ؟ چه می خواهی ؟
چرا از نقش خود خارج ؟
چه بود این نحس فریادت ؟
و ترسان با دلی لرزان ،
و با صد معذرت خواهی ،
به او می گویم این صحنه
در این قسمت ؛ به این آدرس ،
مگر بازیگر اصلی
که باشد قصه اش جاری
به حکم قصهء راوی
سکانس من نمی باشد ؟
هنوز اجرا نکردم آرزوها را ؛
جوانی را ؛
و صدها قطعهء شیرین و شورانگیز.
نگاهی عاقل اندر شوت و دیوانه ،
به من اندازد و آنگاه ؛
نگاهش سوی کارگردان ،
و با انگشت یک دستش ،
کند ترسیم روی هیچ ؛
هفت هشت تا خط پیچ در پیچ…
و بمب خندهء حضار….

…….به امر کارگردان می روم آهسته، آهسته
و خیره میشوم ،
برعکس خود در برکه ایی آنجا ؛
منم آیا در این آیینهء رسوا ؟
چرا اینگونه پر چینم ؟
و سنگینم.
چه شد آن خرمن موها ؟
سپید ؛ ؟
اما چرا این تارهای کم ؟
چه شد ابروی پیوسته ؟
چرا این مایه چین و خط ؟
مگر نقش جوانی نیست در پیشم ؟
هنوز ایفا نکردم نقش آن قصه.
چرا با این گریمم روی این صحنه ؟
گریمور کوووووو ؟
و پیچد در میان صحنهء من ؛
کات….
و می بینم که صحنه خالی از حضار،
و من بی آنکه نقشی در سکانس خود ،
ولو یک لحظهء کوتاه ،
به میل خود کنم اجرا ،
و یا آن را کنم تکرار ،
شدم در واژهء پایان ،
اسیر و رفته از خاطر ؛
و حتی خاطر یاران….
در این بحبوحهء دوران ،
اسیر نقطهء پایان.

سیدرضاموسوی راضی

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

نظرها
  1. سیاوش آزاد

    مرداد 1, 1401

    سلام سلیقه بنده در استعمال لغات فرنگی نیست حضرتعالی شاید صلاح را درین دانستید البته اشکال اصلی بر می گردد به خود آن عزیزان که تحفظ لازم را در برابر این واژگان شاید به کار نبردند مثلا رشته پزشکی مملوء از لغات فرنگی است ولی در رشته روانشناسی ظاهرا این قدر شاهد این لغات نبودیم شاید بدین خاطر که در روانشناسی گویا بزرگانی بودند که دغدغه زبان فارسی داشتند والله عالم

    • 🙏🙏🙏💖💖💖
      عرض سلام و ارادت خدمت شما. نازنینم ، با سپاس بیکران از بذل توجه شما بایستی عرض کنم این شعر از ابتدا تا انتها بیان دردست ، بیان خود نبودن ، بیان اینکه من شاعر در چنبره ایی از باید و نبایدها محصور شده ام و منِ من انگار وجود ندارد. واژگان غربی که در این شعر بکار برده شده برای بیان همین مطلب است. پس صحنهء زندگی من که خودم باید نقش ایفا میکردم چه شد که کارگردان هستی پایان نمایش را اعلام میکند؟ من کی باید نقش خودرا ایفا کنم و خودم باشم؟
      از دقت نظرتان سپاس و امیدوارم حوصله بخرج داده و اکنون یکبار دبگر شعر را بخوانید.

  2. طارق خراسانی

    مرداد 1, 1401

    و می بینم که صحنه خالی از حضار،
    و من بی آنکه نقشی در سکانس خود ،
    ولو یک لحظهء کوتاه ،
    به میل خود کنم اجرا ،
    و یا آن را کنم تکرار ،
    شدم در واژهء پایان ،
    اسیر و رفته از خاطر ؛
    و حتی خاطر یاران….
    در این بحبوحهء دوران ،
    اسیر نقطهء پایان.
    سلام
    از ابتدا تا انتهایش را خواندم
    شعر خوبی ست
    پشت این شعر فکری قوی ست
    با سیاوش عزیز هم هم عقیده ام
    تا به حال دیده شده یک شاعر فرانسوی، انگلیسی، ایرلندی اصولا شعرای غربی از واژگان ایرانی در شعر خود سود ببرند؟
    شعر شما و نقد جناب سروش ناگهان ذهن مرا به سمتی برد که باید درباره اش بیشتر فکر کنم..

    در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏🌹🌿

    • 💖💖💖🙏🙏🙏
      با سلام و عرض ارادت و سپاس از،توجهتان استاد جان… در اینکه شاعر ایرلندی و آمریکایی و حتی عرب از واژگان فارسی استفاده نمیکند و صرفا به این دلیل ما هم از واڗگان آنها استفاده نکنیم شاید دلیل موجهی نباشد چرا که زبان انگلیسی زبان بین المللی است و بسیاری از اصطلاحات و کلمات یا واژهء جایگزین ندارند و یا آنقدر دیر برایشان جایگزین انتخاب و معرفی شده که دیگر کار از کار گذشته و جامعه پذیرا نخواهد شد… از این دست بسیار داریم ، سماور و خانم و آقا و…. اما ، اما در این شعر آوردن کلمات بیگانه همانگونه که خدمت جناب آزاد عرض کردم تعمدا صورت گرفته تا من نبودن این منی که مشهودست بیشتر ملموس شود. این شعر بیان این درد است که من کو؟ من کی باید نقش خودرا ایفا کنم؟ صحنه را کات میدهند و تمام… پس من کجای این نمایش بودم ؟ و….. و اینکه متکلم است و در حال گفتار چرا کلام و واژگان دیگران را تکرار میکند پس حرف و دیالوگ خودش کو ؟ و باقی در عهدهء مخاطب است که بیندیشد.
      هزاران بار از بذل عنایت شما خوبان روزگار سپاس.

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا