🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
می خواهم برایت افسانه بگویم
فقط نمی دانم
از تابش تو شروع کنم
تا پنجره ی شرقی
یا عطر نان را
شمارش کنم
بر دستان خانه
راستی چگونه محاسبه کنم
زاویه ی زندگی را
تا دوباره مماس شوی
بر سفره ی دلم
کسی چه می داند
شاید
خوشبختی افسانه ای است
از باز و بسته شدن درها
وقتی حوصله ی خانه
سر رفته از تنهایی
#شیدا_شهبازی
#خوشه_خوشه
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
فروردین 26, 1403
درود بر شما
🙏❤️🌸🌺🌿
پاسخ
فروردین 31, 1403
سلام و احترام
ممنون از شما💐💐
پاسخ
فروردین 26, 1403
سلام و درود
بسیار زیبا و قابل تأمل
در پناه خدا🌹
پاسخ
فروردین 31, 1403
سلام ودرود
نظر لطف شماست 🌹🌹
پاسخ
فروردین 29, 1403
سلام
شاید هم ما خود روزی افسانه شویم . کسی چه می داند؟
پاسخ
فروردین 31, 1403
سلام و احترام
شاید ما خود افسانه ای باشیم بی تکرار
پاسخ
فروردین 29, 1403
درود
افسانه
چه اسم مناسبی بر این اتفاق
اتفاقاتی روتین و روزمره و عادی که تبدیل به ارزو خاطره و افسانه می شود
و محاسبه ی زاویه زندگی یا بهتر بگویم تغییر زاویه دید خودمان به نگاه و نگرشی که به زندگی داریم
و بازو بست شدن درب های خانه ی دل و فرار از تنهایی
تنهایی اتفاقی ست ناخوشایند که بشر عصر ما با ان دست و پنجه نرم می کند و می جنگد
این شعر شاید بعدی درونی شخصی و دلی داشته باشد ولی به صورتی عمومی و جهانی می توان ان را متصور شد و این جزء خواص سحرآمیزی است که شعر دارد
🌺🌷🌺👏👏👏
پاسخ
فروردین 31, 1403
سلام و احترام
بسیار دقیق و درست فرمودید.
ما جمعیتی هستیم کنار هم خو گرفته با سرزمینی به وسعت تنهایی خودمان🙏🙏👌👌🌺🌸
پاسخ
بستن فرم