🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 افسرده اعجاز

(ثبت: 4646) مرداد 28, 1396 

در محفل خود راه مده همچو منی را
افسرده دل افسرده کند انجمنی را
ما افسرده دلان ساکن کوی غم و دردیم
در عشق شکست خورده ولی توبه نکردیم
پاییز شد و برگ دلم رو به خزان است
افسردگیش در دل عشاق عیان است
در محفل شادان نبود جای غریبان
غم بود رفیقم بخدا عین طبیبان
افسرده دلان را تو مکن دور از این پس
آنرا که دل افسره بود دادرسی هست
بی شک همگان در گرو یار نشستیم
اما دل افسرده دلان را نشکستیم
###
بالی از پرواز می حواهد دلم
آسمانی باز می خواهد دلم
چون قناری های آزاد از قفس
پهنه ی پرواز می خواهد دلم
در سکون بی سرانجامی هنوز
جنبش آغاز می خواهد دلم
روزگاری شد ز خود بیگانه ام
آشنای راز می خواهد دلم
شب نواز کوچه ی تنهاییم
یک جهان آواز می خواهد دلم
در سراب تشنه کامی سوختم
ابر باران ساز می خواهد دلم
تا در آیم باز در باغ غزل
روضه ی شیراز می خواهد دلم
من کویری خشک باشم ای خدا
سوره ی اعجاز میخواهددلم

پیــرآن نیســت که برسر بزند موی سپــید
هــــــر جوانی که به دل عشـــق ندارد پیــر است

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (2):