🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
هنوز بر تن این خانه زخم ها کاریست
رسیده ماه خدا لحظه های دلداریست
سحر رسیده و در سفره باز چیزی نیست
دوباره بی سحری روزه… زنگ هوشیاریست
نشسته بر سر سجاده دستها بالاست
چه پینه های درشتی کویر پرباریست
دعای مادر لالت دعای گیرایی ست
همین که مانده به پای تو از فداکاریست
دوباره می روی و کوچه کوچه می گردی
و روزها همگی چشم شان به این گاریست
همین که لوح غرورت شکسته گاریچی
براي اهل محل سينماي سياريست…
غروب می رسی از راه خسته از کارت
به خانه آمده ای وقت آبرو داریست
خدا قبول کند روزه ی تو را ای مرد
چقدر کیسه زباله کدامش افطاریست
عفت نظری
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
خرداد 24, 1395
سلام و درود بر خانم نظری
در سرایش اشعار به قدرت قلم شما ایمان آورده ام و خوشحالم از این طبع روان و نعمت الهی برای بیان درد های
جامعه سود می جویید.
در پناه خدا شاد زی…………………………………………………………………
پاسخ
خرداد 24, 1395
چقدر کیسه زباله!! کدامش افطاریست…؟!
سلام و درررررود..
به به
طاعاتت قبول درگاه حق…
خیلی زیباست
یاحق
پاسخ
خرداد 24, 1395
سلام خانم نظری
واقعا دردناک است
پاسخ
بستن فرم