![علی مزارعی](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2023/06/عکس-خودم.jpg)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
چراغ کوچه را گر می شکستم
و پای منقل شب می نشستم
به دستم گر که کاغذ پاره ای بود
و یا در دست کاغذ می گسستم
فلان، گر میوه ی گندیده ای را
به نرخ خون خود می داد دستم
کنار باغچه، دست گدایی
اگر رو می شد و می گفت هستم
به هندی بچه ای گر می رسیدم
و با او عهد می بستم به شستم
و یا در پارک آزادی شیراز
تلو می خورد لب، یعنی که مستم
در آخر گر که می گفتم به یک سگ
ملوسم، پوپکم، زیبا پرستم
یقین گندم نمایان غزل گو
به جشنی سیب می دادند دستم
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):
بستن فرم