🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
جان جاده
پر پیچش گامهای تو
لحظه رگش
به نبض شوق می زند …
از شاخه های شعرتر
اتفاق شیرین
می چکد…
پیام اهتزازی
از دور همه فرهاد یش پیداست
هنوز هم
سو ئز باید از
آبراهه آشکارانگل ا ند بگذرد…،
از نگاه شهدی باسق وبلند
مریمی
در شریان مسیحایی
با چاشنی دمادمی ازدودم
در بلیغ حلاوتی
درشان تو! تمام قدّ ، زلّ خواهد زد …
صد غزل می آراید به لب
نگین چشمان غزالش
نفس می زند درهیجای بلند
زندگی
طعمی از جیش مژگان و ج ن ب ش چشمانش
درهم تنیده ای از
شولای مشرقی بردوش شو ق انتظار
میراث می دان خواهد گرفت به دست
در سرنایی که نوبتست
درپایداریت
و
فهم می ماند
در بدایتی که تو
رقم می زنی…
نبیره ی عشقی! در زورق عطش
به آغوش مرغان دریایی
همه سو کوچ
توو هزار پاره طیلسان زرد
باد بانت
بر شاخه های باد ، ملایم و موم
بر شو خناکیت خواهد سرود …
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (2):