🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
یادمان رفته که شب ها به چه زجری طی شد!؟
پس چه شد رای تو برگشت و بهارم دی شد!؟
جنگل مهر و وفا را به چه روز آوردی!؟
که درختان تنومند اُمیدم نی شد
در همان روز وصالم دل آئینه شکست
نه کسی طعنه به آن زد نه کسی “پا” پی شد
برق چشمان تو بر سینه ی آئینه نشست
که فرو ریخت و تصویر تو پی در پی شد
می روم دست به دامان کبوتر بشوم
هر که پرسید بگو زائر شهر رِی شد
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
دی 25, 1396
سلام و عرض ارادت محضرتان بانو صالح گرانقدر استاد ارجمندم
از شعر بسیار زیبایتان لذت بردم
زیبا سرودید
پاسخ
خرداد 1, 1397
سلام بزرگوار استادم.
سپاس از حضور مهربانتون.
شاد باشید و بسرایید.
یا حق.
پاسخ
دی 25, 1396
درودها سرکار خانم صالح ارجمند ؛
برق چشمان تو بر سینه ی آئینه نشست…
که فرو ریخت و تصویر تو پی در پی شد.
دستمریزاد خواهر گرانمهر…
توفیقتان روز افزون باد.
پاسخ
خرداد 2, 1397
سلام به برادر مهربانم استاد بزرگوارم.
خیلی خیلی خوش اومدید مهربان.
انشاءالله که همیشه سالم و تندرست باشید.
یا حق.
پاسخ
دی 25, 1396
درود بانو سروده ی خوبیست
احسنت
پاسخ
خرداد 2, 1397
سلام به برادر و استاد مهربانم.
سپاس از حضور مهربانتون.
شاد و سلامت باشید.
پاسخ
بهمن 5, 1396
پاسخ
خرداد 2, 1397
سلام به سمانه ی عزیزم خواهر نازنینم.
خوشحالم کردی مهربونم.
شاد و سلامت باشید.
پاسخ
خرداد 2, 1397
سلام و عرض ادب بانو صالح ارجمند
شعرتان در اوج زیبایی و انسجام است.بیکران لذت بردم.
دست مریزاد…پیروز باشید
پاسخ
خرداد 2, 1397
سلام به برادر مهربانم استاد بزرگوارم.
ممنونم از لطفتون مهربان.
امیدوارم که خداوند پشت و پناهتون باشه.
یا حق.
پاسخ
بستن فرم