🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
برگ ترم شو
بگشوده پر و بال خود و همسفرم شو
همراه من مانده بر این رهگذرم شو
افتاده به طوفان بلا خیز تو چشمم
ایجان بفدای تو دمی بال و پرم شو
تقدیر من از ناوک مژگان تو باشد
آئینه ی فرجام و قضا و قدرم شو
اشراق کن از پرتو خورشید جمالت
چون گوهر دُردانه دمی تاج سرم شو
گیرم که بیایی و نباشم به رکابت
بر سینه خاک سیه ام برگ ترم شو
بر نای خموشم تو بزن صیحه ز امید
گلنغمه و آوازه ی هر بوم و برم شو
گر واژه و گفتار ندارم به لب خویش
خود برکت بیت الغزل مختصرم شو
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
آبان 9, 1398
با سلام و درود خدمت شما آقای معصومی عزیز
زنده باشید
گیرم که بیایی و نباشم به رکابت
بر سینه خاک سیه ام برگ ترم شو
🌹🌹🌹🌹
پاسخ
آبان 9, 1398
غزلی وزین و متین …
با تصاویر و واژه های بدیع و خواندنی …
پاسخ
آبان 9, 1398
اشراق کن از پرتو خورشید جمالت
چون گوهر دُردانه دمی تاج سرم شو
سلام و درودها
استاد معصومی عزیز
دستمریزاد
🌺🌺🌸🌺🌺
پاسخ
آبان 9, 1398
درود و سلام جناب معصومی گرانقدر
بسیار زیبا سرودید
درودتان بادا
زنده باشید🌹🌹🌹
پاسخ
آبان 9, 1398
🍀🍃💐
پاسخ
آبان 9, 1398
افتاده به طوفان بلا خیز تو چشمم
ایجان بفدای تو دمی بال و پرم شو
تقدیر من از ناوک مژگان تو باشد
آئینه ی فرجام و قضا و قدرم شو
بسیار زیبا و دلنشین احسنت
پاسخ
بستن فرم