🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 بهانه

(ثبت: 222787) اسفند 3, 1398 

 

بهانه

چندي تو را نشانه گرفتم نيامدي
در شهر ديده خانه گرفتم نيامدي

گوئي چنان كبوتر وحشي به خلوتي
با چاه غم ترانه گرفتم نيامدي

من در هواي زلف پر از عطر نرگست
آئين آب و شانه گرفتم نيامدي

با مي فروش ميكده با صفاي دل
رقصي در آن ميانه گرفتم نيامدي

اي گل كنار قاصدكي همره صبا
هرمي ز صد زبانه گرفتم نيامدي

گفتم به بام خانه مگر بال گستري
از اشك ديده دانه گرفتم نيامدي

اي نازنين به هواي خيال تو
من باز هم بهانه گرفتم نيامدي

 

 

 

 

نظرها
  1. ولی اله بایبوردی

    اسفند 3, 1398

    من در هواي زلف پر از عطر نرگست
    آئين آب و شانه گرفتم نيامدي

    من اجتماعی هر چند انفرادی

    سلام و درود

    استاد معصومی چشم انتظار دوست

    دستمریزاد

    تقدیمی : 🌺

    ایام جمعه ها گذران در گذر صدی
    ای منتظر به صبح ظفر گر پیامدی

    این جمعه رفت تا دگری جمعه جان من
    چشم انتظار ماندم و دیدم نیامدی

    ولی اله بایبوردی

    03 / 12 / 1398

    🌸🌸🌸🌺🌸🌸🌸

  2. سعید فلاحی

    اسفند 3, 1398

    درود جناب استاد معصومی

    پیروز باشید

    👏👏👏👏👏👏لذت بردم

  3. محمدعلی رضاپور

    اسفند 4, 1398

    سلام
    احسنت
    اجرتان با اباصالح❤️🙏
    این بار هم بهانه گرفتی؛ نیامدی
    قلب مرا نشانه گرفتی؛ نیامدی…

    چه شباهت زیبایی بین این غزل زیبای شما و غزلی از حقیر هست. هر دو هم تقدیم به حضرت مهدی(ع).
    به گمانم غزلی را که درباره اش صحبت کردم، در اینترنت نشر نداده باشم. در فایلم باید بگردم.
    برایم این مقدار تشابه فکری و ذهنی، جالب بوده.
    سپاس برادر
    🌹🌹🌹

  4. محمدعلی رضاپور

    اسفند 4, 1398

    بزرگوار!
    این غزل زیبای مهدوی تان، مرا به چند سال پیشم برد: زمانی که چون شما دلی پاک داشتم و هنوز غبار روزگار، روشنای دلم را پنهان نکرده بود. سروده بودم غزل زیر را:

  5. محمدعلی رضاپور

    اسفند 4, 1398

    این بار هم بهانه گرفتی؛ نیامدی
    قلب مرا نشانه گرفتی؛ نیامدی
    گفتی: بیا بیار دلِ پر بهانه را
    اما خودت بهانه گرفتی؛ نیامدی
    شاید که آمدیّ و ندیدم جمال دوست
    شاید مرا فسانه گرفتی، نیامدی
    آری؛ خیالِ خالِ تو، می ارزد این جنون
    گر راحتم ز لانه گرفتی، نیامدی
    آمد خیالِ خامِ تو بر بامِ خاطرم
    دل را به دامِ دانه گرفتی؛ نیامدی
    خوش بود دل؛ دلیلِ هوایی شدن نداشت
    از او، تو آشیانه گرفتی؛ نیامدی
    سنگِ جدایی ات پَرِ دل می پراکنَد
    از صبر، پشتوانه گرفتی؛ نیامدی
    بستم دلم به زلفِ نسیمِ محبّتَت
    یک باج دلبرانه گرفتی؛ نیامدی
    در حسرت نوازش تو، موی اشتیاق
    در دستِ ناز، شانه گرفتی؛ نیامدی
    همسایه گشته ام به وفای قدیمِ دوست
    در دوردست، خانه گرفتی؛ نیامدی
    ای باوفانژادِ محبت نشان به ذات!
    صبر از دل زمانه گرفتی؛ نیامدی
    جانم فدای ناز تو ای ناز دلنواز!
    حتی اگر بهانه گرفتی، نیامدی.

    یا ایها العزیز مسّنا و اهلنا الضُّر و جئنا ببضاعه مزجاه فاوف لنا الکیل و تصدّق علینا انّ الله یجزی المتصدّقین.

    • علی معصومی

      اسفند 5, 1398

      درود ها بر جناب رضا پور نازنین
      سپاس از لطف شما عزیز دلم
      بله اشعار انتظاری عالی اند
      سروده شما هم عالی است
      البته این سروده را در۱۳۷۸ برای انجمن ادبی آباده با مرحوم مسعودی،نعمت الهی و…که عضو بودم خواندم که در بولتنی هم چاپ شد
      امیدوارم خدا شما را حفظ کند
      💐🌿💐

  6. مینا یارعلی زاده

    اسفند 4, 1398

    🌿🌷🌷🌷🌿

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا