🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
داغ و ساکت ، بدون دغدغه ای
می پزد توی آشپزخانه
شب سردی ست بی تو تنهایی
که فراری شدم از این خانه
پشت دیوار هایی از سیمان
گز کنم این اتاق خالی را
کنج افکار ناامیدم باز
کز کنم این شب خیالی را
لمس دیدار فرضی ما بود
با گلایل به جای نرگس ها
رفتن از یک پیاده رو این بار
غربت یک بهشت زهرا با …
دست در دست و ساز هم بودن
خواندن فاتحه بدون صدا
بلدم خودکفا شدن ها را
قبر کندن ؛ همیشه مردن را
تن من زیر سنگ منتظر است
زندگی یک گلاب می خواهد
گل به آب دو چشم خود دادن
کفنم یک جواب می خواهد
انتظار و … همین قدم زدنم
در جواب اگر به لابد تو
در تماس تکرری ازلی
در تماس همه به جز خود تو
حس یک انزوای بیگانه
زجر سلول خاک انسان ها
زندگی بی تو داخل قوطی
جنبه ای خسته از کماکان ها
قلب من می تپید تلفیقی
در سیاه و سفید حیران بود
مثل “پاندا عروسکی” بودم
شادی و غم که جبر و امکان بود
من به تزریق درد معتقدم
رگ من را به بطن خود صله کن
توی دهلیز ها سرابم را
با تکیلای خود معامله کن
روح من را بگیر و بالم را
شعر من تا تو بی پدر برسد
حس الهام می زند به سرم
تا مشامم به لای در برسد
حجله ام جای حجله ی خالیت
خواستم تا که پشت این دیوار…
بوی حلوای مادرم پیچید
وقت ترحیم من شده انگار
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
دی 25, 1394
زیبا بود درود گرامی ….
پاسخ
دی 25, 1394
سپاس …
پاسخ
دی 25, 1394
سلام جناب علیرضایی
مثل همیشه شعری زیبا میهمان قلمتون بودیم
بسیار عالی بود
موفق باشید
پاسخ
دی 25, 1394
سلام
متشکرم
و همچنین
پاسخ
دی 25, 1394
سلام و عرض ادب جناب علیرضایی…
واقعا که مرحبااااااا…..
احسنت……
بسیار بسیار زبیا بود…
موفق باشین
یاحق
پاسخ
دی 26, 1394
سلام
بزرگواریتونه
و همچنین
پاسخ
دی 26, 1394
سلام
چقدر زیبا بود
پاسخ
دی 26, 1394
سلام
نگاهتون زیباست…
پاسخ
بستن فرم