🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
به باد داد دلم را ، به باد، آخر چشم
چو کرد هرچه سخن گفته بود، باور چشم
قدم گذار بیا لحظه ای به کوچه ی دل
قدم گذار بیا پیشتر ، بیا بر چشم
سلام کرد وُ از آن لحظه جای خود وا کرد
میان مردم ِدل تنگ ِعاشقش، در چشم
کجا ز کنج دل است ای خداشناس بگو
به عشق بازی با دوست ، جای بهتر چشم
به یک نظر دل و دین داده ایم اما نیست
به هیچ رأی ، به آفاق دل ، برابر چشم
بگفت رندی با من، بگو به من ، چو نبود
چگونه دل می دادی به عاشقی، گر چشم
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):
دی 29, 1401
کجا ز کنج دل است ای خداشناس بگو
به عشق بازی با دوست ، جای بهتر چشم
به یک نظر دل و دین داده ایم اما نیست
به هیچ رأی ، به آفاق دل ، برابر چشم
سلام و درود سید جان
عجب قند و عسلی
واقعا در چشم سحری خفته
استاد عارفم می گفت خدا از پشت نگاه ما خود را تماشا می کند!
خیلی لذت بردم
در پناه خدا 🌱♥️🌹🌹🌹🌹♥️🌱
پاسخ
دی 30, 1401
سلام و دروداستاد طارق عزیز وارجمند
سپاسگزارم از حضور حضرتعالی
قند وعسل حضورو نظرجناب استاد است
طعم آن مسحور کننده است
شادکام باشید
🌺🌺🌺❤️❤️❤️
پاسخ
دی 29, 1401
سلام و درود و خدا قوت
پاسخ
دی 30, 1401
سلام و درودجناب رضاپورعزیز
سپاس از حضورتان
خداپشت وپناهتان
🌺🌺🌺
پاسخ
بستن فرم