🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
اصلا نترس
من کنار تو هستم
با من بیا
به آن ورِ دریاها
تو باز هم برای دل ام خواهی گفت
از کانت ، جلد هفتم سُ ن نَ ت ها
تا باغ وحش سنگی آدم ها
من باز هم برای تو خواهم گفت
از راههای تیره – ” شبیه مه” –
تا آب های روشنِ رویاها
تفسیر کن تو سوره ی باران را
از نیچه ی درون خودت هم مگذر
آواره – تو – سایه به سایه – با من
آشفته – من – لحظه به لحظه – با تو
شورش علیه هر چه هنر باید کرد !
تخمین بزن تو قومِ شاعرِ دنیا را
باقیش ، نیشِ روشنِ زنبور است
در پیشگاهِ شیره ی کندوها
اصلا نترس
من کنار تو می مانم
وارونه می کنم تمام جهان را
تصویر می کنم فضیلت انسان را
در حلقه های گمشده ی طبیعت وحشی
احساس می کنی طراوت باران را
در چرخ های بی تفاوتِ صنعت
در آسیاب خسته ی دوران ها
تو
شعر را
به هستیِ لبِ مرده
سرشار خواهی کرد
و من
– یکسره –
به افتخارِ تو خواهم نوشید
شرابِ خونیِ لب های اش را
تا مرگ …
بیستم دی ماه نود و پنج
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (7):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):