🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 بی نام ترین

(ثبت: 6581) شهریور 14, 1397 

اصلا نترس 
من کنار تو هستم 
با من بیا 
به آن ورِ دریاها 

تو باز هم برای دل ام خواهی گفت 
از کانت ، جلد هفتم سُ ن نَ ت ها 
تا باغ وحش سنگی آدم ها 

من باز هم برای تو خواهم گفت 
از راههای تیره – ” شبیه مه” –
تا آب های روشنِ رویاها

تفسیر کن تو سوره ی باران را 
از نیچه ی درون خودت هم مگذر 
آواره – تو – سایه به سایه – با من
آشفته – من – لحظه به لحظه – با تو 
شورش علیه هر چه هنر باید کرد !
تخمین بزن تو قومِ شاعرِ دنیا را
باقیش ، نیشِ روشنِ زنبور است
در پیشگاهِ شیره ی کندوها 

اصلا نترس 
من کنار تو می مانم 
وارونه می کنم تمام جهان را 
تصویر می کنم فضیلت انسان را 
در حلقه های گمشده ی طبیعت وحشی 
احساس می کنی طراوت باران را
در چرخ های بی تفاوتِ صنعت 
در آسیاب خسته ی دوران ها

تو
شعر را
به هستیِ لبِ مرده
سرشار خواهی کرد 

و من
– یکسره –
به افتخارِ تو خواهم نوشید 
شرابِ خونیِ لب های اش را 
تا مرگ …

بیستم دی ماه نود و پنج