🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
صدای شکستن دنده هایم
زیر گامهای سر به هوایت
هی !
گم می شود…
در غوغای فاصله
و
من ، د ر د
می کششششششم...
بی هیچ دود
دم نمی زنم
و
این سکوت فریاد مرگم بود
بی حروف و سطور
کتاب کهنه ی زمان رنج بودم
فقط
در لابلای نیزار نگاهت
آوازم
روی آب ، آشنا ی ساحل می جست…
هیچ کس نبود
در این همه خلوت بهت!
جز تو
که باید مرثیه ام ، مرور می کردی!
در تابناک ترین تاریخ تلخ عشق
در چشم
مرورم می کردی
در زیرکی زیر پلک
مرور فردایم …
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (6):
بستن فرم