🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 تا رسیدن کلاغها

(ثبت: 6546) شهریور 10, 1397 

قصه ای
در سرم جمع شده
راوی تا صبح
یک تنه
قهرمان مرا 
گردن میزند
قصه
از جریان می‌افتد
زنی
میان وظایفش
باید
چند زخم را بشوید
و حواسش را
به پوشاندن زخمهای ممنوعه بدهد
روز دیگر
در خدمت آفتاب نیست
و شب
تاب ماه را ندارد
راوی
آخر قصه را
می‌چرخاند
می چرخاند
می چرخاند
آنقدر…..
تا رسیدن کلاغها!

#مستانه_دادگر
#ماهور

چهارشنبه ۷ شهریور ۹۷

@mastanesepid

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا