🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
خداحافظی ات
انگار ادامه ی آلزایمر مادرم بود
وقتی چشمهایش هنوز در خاک روشن بود
حالا که صدایم از صدایت
خوابهایم از خوابهایت
نگاهم از نگاهت خالیست
زبانم
این باکره ی سخت پروا
خون به خون به هر تقلا
رویای تو را
از زهدان شعر آزاد خواهد کرد…
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
خرداد 27, 1402
سلام
سپید زیبایی ست
وقتی رفت
برف پاکن های روشن بود
و در چشمانش
باران
با خود گفتم
خذا را چه دیدی
شاید وصل به سلامی آغاز شود…
بداهه ای تقدیم شما
در پناه خدا 🌱🌹👌👌👌👌👌🌹🌱
پاسخ
بستن فرم