🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 آلزایمر

(ثبت: 261009) خرداد 27, 1402 
آلزایمر

خداحافظی ات
انگار ادامه ی آلزایمر مادرم بود
وقتی چشمهایش هنوز در خاک روشن بود
حالا که صدایم از صدایت
خوابهایم از خوابهایت
نگاهم از نگاهت خالیست
زبانم
این باکره ی سخت پروا
خون به خون به هر تقلا
رویای تو را
از زهدان شعر آزاد خواهد کرد…

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):

نظرها
  1. طارق خراسانی

    خرداد 27, 1402

    سلام
    سپید زیبایی ست
    وقتی رفت
    برف پاکن های روشن بود
    و در چشمانش
    باران
    با خود گفتم
    خذا را چه دیدی
    شاید وصل به سلامی آغاز شود…
    بداهه ای تقدیم شما
    در پناه خدا 🌱🌹👌👌👌👌👌🌹🌱

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا