🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
کم می کند از دنده !
تا بشنید زیر سیاهش!
خورشید مانده از چه ساعتی
راهی کند آفتاب را به قاب پنجره
که با سر نخورد به چترش!
جلوترکنارم پیرمرد کناریم ایستاده
و ایستاده ام اول جاده تا کسی آمد
آغاز کنم آخرین سفرم را
با آنکه نمی دانم چه مرگش هست نمی شود از من پیاده !
تا کودکی از سطر بعد سواری بگیرد از متن
کاش آینده لبی داشت و حرفی به ما می زد !
جناب راننده لنت تلف می کنی!
بهتر نیست به زیر بگیری این کلمات را
وقتی توان گفتن از مقصد ندارند !
این جاده ست که می رود نه ما البته گله نمی کنم
مسئله اگر منم که حتمن هم منم
از همین زحمت! پنجره را کم میکنم!
پیرامون ندارد منظره , جز دستمال کشیدن به گرد و…
و زجر کشیدنِ می سابد کارگر را در مدامِ درد
چرا شورش را در نمی آورد تقدیر ؟
با این پیراهن که روی تنم بالا آورده
راهی مگر جز به گورم هست؟
وقتی به هر کجای راه بیراهه روییده!
باز کم می کند از دنده
سیب درشتی آرام از شاخه پایین آمده
تا سوار شود
پیر مرد جا باز می کند در پستوی فکرش وفکر می کند
به یک بوسه اگربیافتد سرخ این وسط
انبار باروت منفجر می کنند زیر پایش!
فکر کرده باغ معلق بابل است دیوانه !
نمی داند بخت النصر هنوز نفس می کشد در این شعر !
وجلسه می گذارد در کافه ی بین راه در جمع خدایان
درست میانه ی معرکه درحوالی خاور میانه!
کوروش هم نشسته در آن سر اطلس
با استوانه اش سلفی می گیرد …. !
این راه همیشه به چاه خود رفته
بیهوده نرو به …. نمی رسی
به راست بپیچی یا به چپ بیافتی
سفر خیال مرگ دارد از پهلو
هم سفر می خواهد!؟ کدام من؟! از بین ما
کافی است مچت با مغز, پدال با چرخ
ماشین با جاده کنار نیآید!
در فاصله ی دو پیچ یکی بریده !
من یا شعر کدام را کم می آوری !
برو اصلن تا انتهایِ زن (زندگی برو آزادی )
که بر خاسته از زیر سیاهش
و می رود به وسط جاده
ترمز را بگیر …حوا را نه…نکن آدم!
جیغ بلندی در مکث مانده میان گرد وخاک
و جاده غلت می خورد روی ماشین
که قش کرده روی راوی
پیر مرد می خورد از سیب
تا می خورد می خورد از سیب !
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
اردیبهشت 19, 1402
درود آقا مهدی گل
ارادت همچنان باقیست🌺
پاسخ
اردیبهشت 20, 1402
سلام
مجید جان چقدر خوشحالم کردی
شکر دوباره می بینمت وهنوزم با شعریم
این یعنی هنوز هم نفس میکشیم خیلی مهم نیست برام اینکه درلباس غواصی نفس می کشم و روی زمین جایی برا نفس کشیدن ندارم
البته درد دل بود شکر شرایط خوب این درد دل بود شکر
هنوز هم با کلمه ها دوستم و متونم باهاشون لحظه هام تقسیم کنم
بهم سر بزن اینجا باشی بازم میام تو ناب مرتب هستم
پاسخ
اردیبهشت 20, 1402
سلام من کلی تایپ کردم کجا رفتی خوبی قربونت برم
خیلی خوشحالم کردی دلیل شعرم خستی تو میدونی که
الهی همیشه باشی در خوبی و عشق وبهار گاها بارون
و …خیلی خوشحالم باز می بینمت برا اتفاق های ناخوشایند من ببخش اگر …
پاسخ
اردیبهشت 19, 1402
سلام
امشب خسته ام و فقط جهت عرض ارادت خدمت رسیدم
پاسخ
اردیبهشت 20, 1402
سلام مهرداد
ممنون از حضورت امیدوارم همیشه خوب باشی مواظب رفیقم باش خیلی خوشحالم که هستید
دو دلیل عمده من در شعر
راستی دقت کردی تقریبا جز یکی دو استثنا معمولن پای شعرم که میایی به دلایلی کم حوصله و کم وقت داری هر چند بقدر کفایت ازت بما رسیده استاد جان
خیلی خوشحالم که امدی و نوشتی قربونت برم
پاسخ
اردیبهشت 19, 1402
سلام
خسته نباشید
دیشب در جاده ماسوله جاده بر روی مینی بوسی غلطید
راننده به علت دیر رسیدن نیروهای امدادگر فوت کرد و چند تن از دانش آموزان که برای شرکت در اردو در آن ماشین بودند مجروح شدند.
علت هم شیب تند و ترمزهای پی در پی جناب مرحوم راننده و داغ کردن سیستم ترمز و نهایتا نابودی سیستم ترمز و به قول شما واژگونی جاده بر روی ماشین
در پناه خدا 🌱🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌱
پاسخ
اردیبهشت 20, 1402
سلام
استاد عزیز
خیلی خوش آمدید 🙏
خوشحالم از حضورتان و متاثر شدم از این اتفاق
این جاده ها و این ماشینها بدتر این خستگی ونومسدی کلافگی و درصد کمی هم بی احتیاطی متاسفانه این اتفاق ها را منجر میشه
در پناه حق 💐 💐 💐
پاسخ
بستن فرم