🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 دخترها روی درخت آشیانه می سازند

(ثبت: 254475) دی 11, 1401 

 

شاخه ای در بسترم جوانه می زند
پای آبی که با سیب
بهار می آورد!

گوشه ی خانه، سر گردانی و
دهانت بوی کوچه و الکل می دهد!
شب هست و دیوانه آنسوی پنجره
علف را آتش زده و این سو
در دودی سنگین، اتاق به آیین نیاکان ام
گیچ می خورد در رقص سماء اش
و دیوی زاده می‌شود درونِ شعر

به من اگر بود
آبادی را
ستاره اگر مانده، در زمین اش
آویزان می شدم به آسمان اش
تا زنانِ جا مانده ، راه پیدا کنند از خانه!

گریه بی دلیل می آید
گاه خنده هم
گرسنگی، خواب و هزار درد دیگر هم
و البته گرگ!
او هم، بی دلیل می آید
/ و دندان هایش بی هراس از زوزه ی من
سر قربانی اش را می کَند
دیده ام که می گویم! /
اما من با دلیل آمدم
و اصرار دارم این متنِ چسبیده به سقفِ دهانم
شعر هست
:چاقو به یک سیب کُند نشد، سیب دیگری باید
تا غلاف شود، اگر شود!

جنگلبان! به رسم هر شب هرس میکند روز را
خدایا، بهشت ات را در من بمیر!
در همین لحظه ی سطر.

:همه می دانند اینجا، چارپایه برای نشستن نیست!

هر غروب تا سپیده
حلق آویزم از تماشایِ مرگ!

سیبِ بریده از شاخه
ماهِ خونین شد به هر خانه!
_________

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):

نظرها
  1. جواد مهدی پور

    دی 11, 1401

    درود بر شما جناب حسنلو گرامی

    با احساس سرودید

    زنده باشید

    🙏👏👏👏👏💐

  2. سلام و درود و خدا قوت

  3. طارق خراسانی

    دی 12, 1401

    سلام و درود

    🌹🌹🌹🌹🌹🌹

    در پناه خدا 🌿👏👏👏🌹🌿

  4. سیاوش آزاد

    دی 12, 1401

    سلام بر جناب حسنلو
    زنده باشید

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا