🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 تب‌های تنهایی

(ثبت: 250972) شهریور 23, 1401 

 

غم و تب‌های تنهایی ، چه زجری دارد این روزا
تویی تنهاترین یارم ، تویی آرامش فردا

من آن روزی که پاییز نگاهت را نظر کردم
به لبخند تنت گشتم ، اسیر و عاشق و تنها

شکست خوردم شکستم داد این دنیای بی حاصل
که رسمش دل شکستن بود و غم دادن به این دل‌ها

خزان بی کسی و عصر پاییزی چه غمگین است
که هر روزش غم‌انگیز است و اندوهش ناپیدا

تو حوای دلِ این آدم بی‌کس نشد باشی
قسم خوردی که میمانی ، نماندی و شدم تنها

میان عاشق و معشوق جدایی فاصله انداخت
که رسم عاشقی این بود: همیشه یک نفر شیدا

شب هجران به سر آید، شکیبا باش ای سالک
که اندوه شب تارت نخواهد ماند و این غم ها

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

نظرها
  1. طلعت خیاط پیشه

    شهریور 23, 1401

    درود بر شما
    🌹🌹🌹🌿

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا