🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 تب از تاب گذشته

(ثبت: 221527) بهمن 5, 1398 

 

خون بر سرمان رد شده از آب، گذشته
در بستر مرگیم و شبِ خواب، گذشته

آدم که نه! انگار، فقط صید بلاییم
از پیکرمان تیزیِ قلاب، گذشته

ساییده شده روح من از جنگ و جهالت
سنباده نکش! کار من از ساب، گذشته

هر جای تنم پر شده از تاول و زخمی
درد وطن از رانش و سیلاب، گذشته

از روز نداریم توقع، بدرخشد!
جایی که شکوه شب مهتاب گذشته

هر چیز فرو رفته به ما دیر زمانیست-
از حجره ی بی دینی طلاب، گذشته

ای سفله که خاشاک صفت همره بادی
آتش شده نزدیک و تب از تاب، گذشته

باشد که ببینیم عدالت چه کند با
آن دست که بر دکمه پرتاب، گذشته

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

نقدها
  1. فریبا نوری

    بهمن 7, 1398

    سلام جناب جمالی حقیقی

    از منظر ادبی
    شعرهای شما ( پنج شعری که از شما در این سایت خواندم)
    چند ویژگی دارند:
    مقدار کلام به اندازه است اطاله و اطناب ندارد. در عین حال مطلب و پیام نارسا هم رها نشده.
    درک و محتوای پیام برای خواننده سهل الوصول است. سادگی و خلوص پیام در این جا مطرح است.
    با واقعیات و مسائل روز سر و کار دارند و نسبت به آن ها پاسخگو هستند یعنی دغدغه شاعر توجه به محیط پیرامون خود و اجتماعش است.
    در عین حال زبان شعر زبان ادبی است و از استعاره و مجاز و کنایه و …. و واج آرایی و فنون مربوط به وزن و موسیقی
    به اندازه لازم استفاده شده است. به اندازه لازم یعنی نه آنقدر کم که متن را از حالت شعری خارج کند و نه آنقدر زیاد که جنبه تجملی و مصنوعی پیدا نماید.
    درجه احساس و میزان تاثیر گذاری در شعر بسیار مطلوب و بالاست و این به خاطر آن است که شعر از دل شاعر برآمده است.

    از منظر گفتمان انتقادی،
    نکته ای که بر این شعر و بر اکثر شعرهای انتقادی – مثلا در کارگاه سوم – به نظر من وارد است این است که از سطح ابراز انتقاد و نهایتا ذکر یک یا چند علت برای نقصان های موجود فراتر نمی روند.
    وقتی با شعرهای انتقادی جوامع دیگر مقایسه کنیم متوجه می شویم که
    اغلب شعرهای انتقادی در ادبیات ما نهایتا بیان شاعرانه تر همان چیزی است که مردم در تمام طول روز در تاکسی و فروشگاه و مترو و محل کار و … می گویند.
    این بازنمایی و انعکاس جامعه در شعر انتقادی جهان شرط لازم است اما شرط کافی نیست.
    شرط کافی این است که شاعر بتواند تحول فکری برای ایجاد تغییرات مثبت نسبتا پایدار در جامعه مورد انتقادش ایجاد کند. (( تغییرات نسبتا پایدار)) تعریفی از ” یادگیری” هست
    در واقع شاعر و به طور کلی هنرمند است که باید پتانسیل نیاز به تغییرات مثبت، تحول و تکامل را از خشم ها، اندوه ها و به طور کلی رنج های مردم جامعه که خودش هم جزیی از آن ها هست و با گوشت و خونش احساس می کند؛ استخراج کند و در یک سطح بالاتر، به عنوان انرژی پتانسیل و ماده ای خام برای آفرینش جهان و جامعه ای مطلوب تر در شعر خودش استفاده کند و از این طریق سهمی در “یادگیری” (انسان) در جامعه خودش و در تمام جوامع بشری داشته باشد. ”

    البته این سطح کمال یک شعر انتقادی با توجه به تعاریف معاصرتری که در جهان از آن ارائه شده؛ هست. در واقع به نظر من این سطح کمال برای هر شعری است که دامنه ای بیشینه به وسعت یادگیری های غیر مستقیم و ضمنی نوع ( انسان) بیابد.

    همواره تندرست و موفق باشید
    به لطف و مهر الهی

    با درود بیکران

    🌹🌹🌹
    🌷🌷
    🌹🌹🌹🌹

نظرها
  1. به لحاظ هنری حرف ندارد👏

    این بیت:

    هر چیز فرو رفته به ما دیر زمانیست-
    از حجره ی بی دینی طلاب، گذشته

    اندکی به مذاق من طلبه خوش نیامد،‌ میدونید آخه صنف را نشانه گرفته که ممکنه اندکی بد توی شان باشه😢

    • درود بر شما جناب پژوهنده.پوزش میخوام اگر باعث رنجش خاطرتان شدم اما تصور کنید حال ما را وقتی که خس و خاشاک ، اعتتشاشگر،فریب خورده،وابسنه به فلان و فلان کشور اجنبی…..خوانده شدیم.تازگیها هم که با تعریفی که از مردم داشتند مسئولان فهمیدیم که اصلا مردم ایران محسوب نمیشیم…..

  2. درودتان🌷🌷🌷

  3. محمدعلی رضاپور

    بهمن 9, 1398

    سلام و احترام،
    از شما بزرگوار دعوت می شود تا با نقد و رأی خود،
    (ادامه ی ) کارگاه سوم را رونقی بیش تر ببخشید.
    سپاس
    http://sherepaak.com/221513/—

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا