🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
من از تقدیر این خاک اهورایی
به جز افسوس خوردن ها نمیبینم
از این تبعیض بین آدمیزادی
از این غارت گری ها سخت غمگینم
تنفر دارم از دنیای پر کینه
شرارت های بی پایان انسانی
مدارا کردن و بخشایش و توبه
سقوط خلق و خوی ما به آسانی
ز چشمانی که می بیند ستم کاری
ولی می بندد آن ها را به بی عاری
و می بندد که زخمی بر ندارد او
ولی حبس است در این بند تکراری
تنفر دارم از تاریکی در ذات آدمها
حریم غیرتی که گم شد و نابود
از آسیبی که زد بر پیکر کشور
بدست ملتی بی حس خواب آلود
می ترسم از این تنهایی مفرط
با افسوس می گویم که بیزارم
هراسانم که مرگ سرزمین بینم
فلاکت را برای ذره ذره خاک بیمارم
چنان دلگیرم از ظلم خودی هایش
خرد را با تمام قصه در خاک اش
و گستردند جهل و نا شکیبایی
سکوت ما دلیل سوز پژواک اش
سروده ی : ادریس علی زاده ۱۴۰۲
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
فروردین 16, 1402
سلام و درود
چهار پاره ی اعتراضی زیبایی ست
در بند پنجم مصرع آخر وزن مخدوش شده است.
در پناه خدا 🌱🌹👌👌👌🌹🌱
پاسخ
فروردین 16, 1402
با درود به شما و یک دنیا سپاس گزارم
پاسخ
فروردین 16, 1402
اگر مصرع فلاکت را برای خاک بیمارم بشود وزن درست خواهد شد.
پاسخ
فروردین 16, 1402
کاملا صحیح فرمودین
پاسخ
فروردین 16, 1402
درودتان 🌹
پاسخ
فروردین 17, 1402
درود بر شما گرامی🌷
این روزها اتفاقاتی میفتد و اخباری میشنویم که آدمی از حیرت دهانش باز میماند!
لعنت به این روزگار و دژخیمانی که در جوانی پیر و افسردهام کردهاند.
ای کاش یک روز خوب بیاد…
سلامت باشید
پاسخ
فروردین 17, 1402
درود بشما نسل من و شما حرف های زیادی برای گفتن داشتیم
اما فرصت ابراز نبود و در نهایت خاموشی ، سوختیم و
چیزی نگفتیم و در سینه حبس کردیم که شد غده پیری
پاسخ
فروردین 18, 1402
😞
بله متأسفانه
دقیقاً همینطورست
پاسخ
بستن فرم