🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 تنهایی "تنها"

(ثبت: 5144) آذر 20, 1396 

غرق آغوش خیابان خودم میخندم
تب توفانی یک موج جنون آمیزم
درد من درد بزرگی که خودم میخاهم
جریان تا جریان زجر به خود می ریزم

سرطانی شده افکار پر از تشویشم
درِ بی حوصلگی رو به خودم وا کردم
نکند گم شده باشم و خودم بی خبرم
دارم از ترس به دنبال خودم میگردم

بدن چوبی من را به مترسک بدهید
من که بد رنگ ترین میوه ی این جالیزم
شیشه فکر من از سنگ پرانی نشکست
از ترک خوردن و از وصله شدن لبریزم

آه تنهایی “تنها” به همش ریخته بود
درد در سینه ی متروک خدایی میکرد
هرچه گفتیم بیا مرگ! نیامد اما
جای آن سقط قلم آمد و پاییزی سرد

#ا_تنها 

نظرها
  1. مه ناز نصیرپور

    آذر 22, 1396

    درود بر شما

    همیشه شعرهایتان را دوست دارم

    دست مریزاد

    • سلام بر بانو نصیرپور گرامی

      نظر لطف شماست.

      پاینده باشید

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا