🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 تولد

(ثبت: 235564) دی 29, 1399 

 

میخوام یک روز تو این دنیا نباشم
یه جوری از این مشکل وارسته شم
من و شمع درونم میخوام بریم زودتر
همون شمع تولدی که ۱ سالگیم داشتم

همش درد و همش رنج
همش نومید و بد دردم
همش فقط دروغ و بحث
همش کاسه کوزه ات بشکن
همش مرگ و همش ضعف
همش شک و گمان حدس
فقط یکبار بگو نه
تو این تولد سخت
تو این شروع بددد
همش عذاب هست
همش هم بی برگشت
پایان بده به روزگارت
به اون روزای خوبت
دل نبند تار میشی
دلت بی یار میشه
چه طور حیف شدی
میخوام یک روز تو این دنیا نباشم
یه جوری از این مشکل وارسته شم
من و شمع درونم میخوام بریم زودتر
همون شمع تولدی که ۱ سالگیم داشتم
شمع به من قول مردونه داد
فوتش کردم اما زیر قولش زد
همه آرزوهام تباه شد تباه شد
وای به من نرسید چرا تباه شد
منم جانی به مرگ خود راضیم
منم نومید چرا بیخود دلیر ام
منم از آن زمان چیزی نمیخوام
جز برگشت خاطرات بچگی هام
چه بخوام چه نخوام همینه
چه راحت میشم دنیام همینه

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. حسین شیرکوند

    دی 29, 1399

    🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا