* تو قلب زمین به پنجه بشکافی

سلام ظالم در کلانترین نگاه را باید جست
غیون را نیافتم به چه معناست
چرا دعا برای غم و بلا
زنده باشید

درود بر شما
سروده ای روان و زیباست. ولی احساس بنده این است که به نوعی به دنبال بازتولید خشونت است، کور کردن چشم غاصب، به چرخه‌ی ستم پایان نمی‌‌دهد، کاش به جای مبارزه با ستمکار، با خود ستم بجنگیم. چرا که نابودی جسمانی یک ستمکار هرگز پایان کار نیست و ستم روزی دیگر در چهره‌ی ستمکاری دیگر متبلور میشود.پس به جای بریدن ساقه‌های نازک باید به از بین بردن ریشه ستم اندیشید و این مهم بدست نمی‍اید مگر با آگاهی روزافرزون همگان
امید که دیدگاه من موجب رنجش خاطر جنابتان نشود. سپاسگزارم

* این بی خردی که عقل می خوانیش
* ای کاش بَدل به یک جنون گردد

درودها

🌷🌷🌷🌷

سلام و درود
شعر زیبایی از شما خواندیم.
🌿🌿🌿

سلام

طبع وقتی طوفانی می شود حماسه می سازد

خسرو جان درودها بر تو

در پناه خدا 🌿❤️👏👏👏👏👏👏👌❤️🌿

. درودها نثارتان 🌺
. استاد والانگر که تا همیشه مرهون لطف و مهربانی تان هستم . چرا نمی نویسید ؟؟ شاید هم همچنین نوشته باشم و نهایت بیاموزم و سپاسگزارتان باشم 🌺🌿🌹🌿🌺

بادرودی دیگر
جناب فیضی عزیز اشتباه ازمن بود
بادقت بیشتر مطالعه کردم وموردی ندیدم پوزشم را پذیرا باشید
🍃🍃🍃🌹🌹🌹🍃🍃🍃

عزیز و گران قدر استاد فیضی
سلام و عرض ادب

ارزشمند و خردمندانه می سرایید
آرزوی شادی و موفقیت
در پناه خدا باشید
💐🌷🌷🌹🌹🌹

درودتان بزرگوارم

به آن امید که روزی
فریب و کذب و مکر مغلوب دانش شود
به امید آن روز

درودها جناب فیضی
بهروز باشید

* این بی خردی که عقل می خوانیش
* ای کاش بَدل به یک جنون گردد

درودها

و

دستمریزاد🌺🌺🌺🌺🌺🌿

این بی خردی که عقل می خوانیش
ای کاش بَدل به یک جنون گردد

درود برشما زیبا بود قابل تامل
👌👌🌺🌺🌺

درود و مهر
استاد اشعارتان را در کانال تلگرام شعر پاک دنبال می کنم.
در حال حاضر عضو هیئت مدیره کارگاه چامک هستم.
قلمتان قیامگرتر از درفش کاوه

بسیار عالی و ارزشمند درودها جناب فیضی👏🌷

درودو سپاس جناب خسروخان فیضی
دست مریزاد بزرگوار

زیبا و دلچسب و برانگیزاننده و امروزی و کاربردی است

این غزل .

گرچه بعضی کلمات کهن الگو را دوست نداشتم آن هم از خسرور خوبانی که از دیر باز می شناسمش و با کارهایش در سایت شعرنو هم آشنا هستم ، بخصوص از ارادتش به فردوسی خبر دارم و از بعضی تحقیقاتش با اطلاع .
به همین خاطر می خواستم در وزن رباعی ، اما به همان شکل غزل به استقبالتان بروم و در همین صفحه تقدیمتان کنم ولی بیم آن داشتم که نتیجه ی مطلوب حاصل نگردد لذا در فرصتی دیگر این کار را خواهم کرد
این هم نمونه ی کاری که خواهم کرد

* تا سفره دل حریص دون می گردد
*شهدِ شکرو عسل چو خون می گردد

* ای زارعِ تیره روزِ کم روزیِ ما
* تا چندنشسته ای که چون می گردد ؟

البته سعی خواهم کرد که مضمون را حفظ و زبان را

هم امروزی تر کنم .

با مهرو ارادت فراوان

🌹🌹🌹🌹🌹🌹
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
🙏🙏🙏🙏🙏
👏👏👏👏👏