🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
دستی که دانه ریزد، گنجشک های معبر
یک سفرهی محبت، در قلب اوست باور
از لطف و مهربانی ، دنیای زشت ، روشن
جمع پرنده هر سو ، آزاد میزند پر
در آسمان آن شهر ، امن است و ترس غائب
چون اعتماد حاصل بی آمر است و منکر
ورنه به جز حقارت ، ننشیند از همان مرغ
بر روی دست انسان، آلوده گشته از شر
موجود زنده آنگه تردید دارد از ما
چون تشنه ای ننوشد از آب دست ساغر
بی مهر دانه ریزی ، شور آبه ی ز دریاست
چون حاکمی که نیرنگ ، شد در امور کشور
گردد ز مردم ما تبدیل بر رعایا
از اعتماد گردد سلب و نهان ز یاور
ادریس علی زاده
۲۴ فروردین ۱۴۰۲
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
فروردین 25, 1402
از لطف و مهربانی ، شب های تار ، روشن
جمع پرنده هر سو ، آزاد میزند پر
سلام و درود
عالی ست
لذت بردن
در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏👌🌹🌿
پاسخ
فروردین 25, 1402
درود بشما کاملا درست تغییر دادید و سپاسگزارم از این لطف شما و راهنمایی ارزنده شما
پاسخ
بستن فرم