🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
حدیثِ عشق، قلم را که بر نمی تابد
به عشق رفته بجز عشق، سر نمی تابد
دری که عشق ببندد، سپاه عالم را
به پایه اش زچه آری؟ که در نمی تابد
اگر که برق زَری دیدگان به خود دوزد
بـه چشمِ مردمِ آزاده ، زر نمی تابد
حریص چرخ، کمر را چه خوش برقصاند
مرا که جز به نگارم کمر نمی تابد
گواه شعرِ تَرم را حکایتی زیباست
به دستِ خلق، مگر شعرِ تَر نمی تابد؟
چراغ دین و هدایت به بوم و بَر روشن
به ذهنِ خامُشِ خفاش، گر نمی تابد
به چشم خفته در این دهر، این عجب نَبوَد
ستاره ی سـحری در سحر نمی تابد
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
شهریور 6, 1400
سلام
غزلی زیبا و دلنشین خواندم
قلم تان مانا
سپاس
🌹🌺🌹🌺🌹
پاسخ
شهریور 7, 1400
بسیار زیبا بود ودلنشین درودها برشما
قلمتون مانا 🌺🌺
پاسخ
بستن فرم