🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
بسمه تعالی
سایه را روشن نمی سازد فروغ آفتاب
آسمانی می کند آیینه ها را مــاهتاب
سرسری نگذر تو از آب روان زندگــــــــــی
می رود در ریشه ی گل می شود روزی گلاب
فکر اندک بهتر از یک عمر بی تدبیری است
قطره ای در برکه بهتر باشد از برق ســراب
تیرگـــی از دل نخواهد رفت با نور چراغ
سینه ی پر کینه می ماند همیشه دل خراب
دل سپردن بر حریم عشق نوعی حکمت ست
ای دل از سیمای زیبای غـــــــزالان رو متاب
بعد از این دیگر نیازی بر می و میخانه نیست
جام لب های تو کرده بی نیازم از شــراب
روزگارم مثل چشمان سیاهت شد سیـــــاه
بیشتر آغوش خود را باز کن کم کن عتاب
خواب می بیند کسی که چشم هایش بسته است
چشم خود را باز کن تا آب بینی جــای خواب
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):