🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 باغ ..

(ثبت: 255675) بهمن 11, 1401 

بسمه تعالی

تا غائله ی فصل خزان ست در این باغ
چشمِ ترِ شبنم ، نگران ست در این باغ

دامانِ گل از برگِ سفرنامه تهی نیست
صد خاطره در آبِ روان ست در این باغ

چون غنچه نهان باش ، که خمیازه ی افسوس
از خنده ی گل ، دست و دهان ست در این باغ

هر سنگ بیاید به سرِ آینه رویان
از منظرِ گل ، رطل گران ست در این باغ

غم ، دور و برِ مردمِ آزاد نچرخد
از شادیِ دل سرو ، جوان ست در این باغ

هر غنچه که از پیرهنِ تنگ در آید
با باد صبا ، خنده زنان ست در این باغ

در صورتِ جان ، چهره ی نقّاش هویدا ست
هر چند که بی نام و نشان ست در این باغ

از خنده ی زخمی که گل از خار عیان داشت
با گریه چه حاجت به بیان ست در این باغ

بلبل نه فقط سر کِشد از خونِ جگر جام
گل ، سرورِ خونابه کشان ست در این باغ

 

 

 

 

نظرها 35 
  1. مسعود مدهوش

    بهمن 11, 1401

    درودتان استاد بزرگوار جناب دکتر مهدی پور ارجمند و بزرگمهر
    🌹🍂🌱🌾☘️☘️🍃🌿
    دامانِ گل از برگِ سفرنامه تهی نیست
    صد خاطره در آبِ روان ست در این باغ

    چون غنچه نهان باش ، که خمیازه ی افسوس
    از خنده ی گل ، دست و دهان ست در این باغ

    دستمریزاد،بسیار زیبا،پر مغز،دلنشین،گیرا،بزرگوار لذت بخش است اشعار زیبایتان بزرگمهر،اموختنی و دلکش ،سبز بمانید🌿🍃☘️🌾🌾🌱🌱🍂🌹🙏👏👏👏👏👏👏👏👏

    • جواد مهدی پور

      بهمن 11, 1401

      سلام و عرض ادب و احترام محضر استاد گرانقدرم جناب دکتر مدهوش ارجمند و فرهیخته

      ارادتمند همیشگی شما استاد عزیزم هستم💐🙏🙏❤️🙏💐💐

      ممنونم که هستید به مهر و لطف می خوانید مرا🙏❤️

      سپاسگزار از عنایت شما استادم

      سر بلند و پیروز باشید به مهر و عشق

      درود هاااا

      💐🙏💐

      شادکام باشید

      ❤️🌹❤️🌹❤️🌹

  2. پروانه آجورلو

    بهمن 11, 1401

    سلام جناب مهدی پور

    از خنده ی زخمی که گل از خار نشان داد
    با گریه چه حاجت به بیان ست در این باغ

    بسیار زیبا👏

    • جواد مهدی پور

      بهمن 11, 1401

      سلام و احترام محضرتان بانو آجور لو گرانقدر

      از حضور سبزتان ممنونم

      سپاسمند حسن نظر شما هستم

      سر فراز باشید به مهر

      درود هاااا

      💐🙏🙏🌺❤️🌺🙏🙏💐

      شادکام باشید

      💐🙏💐

  3. طارق خراسانی

    بهمن 11, 1401

    مَلِک شعر فارسی
    عزیز جان طارق
    حقیقت رابطه ی این دوستی ها، عشق و هنر می باشد.
    هنر چگونه سرودن..
    بنده در این میدان عشق وهنر به دو گروه سخت دلباخته ام یکی شاعران شیرین سخن و دردمند که ضمن اشعار عاشقانه گاهی به سراغ درد مردم می روند و از آن سخن می گویند دوم استادان بزرگی که ضمن آنکه شاعران خوبی هستند، مدرسان بزرگی می باشند و همیشه با نقدهای خود شعر شاعران را به سمت تعالی سوق داده و می دهند اگر خواسته باشم نام ببرم بسیارند و نمونه های عالی آنان حضرات استاد ابراهیم حاج محمدی، خوش عمل کاشانی، علی معصومی، جناب یزدانی، جناب سروش و اخیرا متوجه شدم دوست طبیب و عزیز ما جناب دکتر محمد رضا لاهیجی بیشتر در پنهان به تصحیح شعر شاعران می پردازد و دارای دانش گسترده ی ادبی ست.
    اگر از دیگر عزیزان که فراوانند چون بانو فریبا نوری، عظیمه خانم ایرانپور نامی نبرده ام مجال سخن اندک است.
    و اما بعد
    در این بیت
    چون غنچه نهان باش ، که خمیازه ی افسوس
    از خنده ی گل ، دست و دهان ست در این باغ
    هر چه به مصرع دوم تمرکز کردم که آن را بتوانم هضم کنم دیدم نشد که نشد گویا این دست کار را بهم ریخته است
    نظر بنده چنین است :
    چون غنچه نهان باش ، که خمیازه ی افسوس
    از خنده ی گل ، وردِ زبان ست در این باغ

    شاید هم بنده بیت را خوب درک نکرده باشم

    با درودها

    در پناه خدا شاد و سلامت باشید آمین🌱❤️👌👌👌👌👌👌👌👌❤️🌱

    • جواد مهدی پور

      بهمن 11, 1401

      سلام و احترام محضر استاد گرانمهرم حضرت دوست جناب طارق ارجمند استاد فرزانه و فرهیخته

      از زمانی که با شما استاد بزرگوارم آشنا شده ام همواره از ترغیب و بذل توجه و شاگرد نوازی هایتان بهره مند بوده ام .

      جا دارد از اینهه مهر و لطف مستدام شما صمیمانه سپاسگزاری کنم و خدا را شاکر باشم که توفیق درک محضر پر فیضتان را برایم فراهم کرده است .

      قدر مسلم این ست که مدرس شعر و ادب و علم و دانش و از همه بالاتر ، عشق و مهر شما استادان گرانمقام برای ما نو آموخته ها ، دانشگاه تعالی روح و معرفت و دانش و ایمان و هنر و ادب ست . از این همه موهبت الهی ، مساعی لازم را انجام می دهم تا بیشتر بیاموزم .

      شما استاد جانم که جایگاه امن و ویژه در کنج دلم دارید . دیگر اساتید گرانمقامی که از آنها نام بردید ، دست بوسشان هستم و بی صبرانه و مشتاق راهنمایی هایشان هستم .

      به زعم اینجانب اگر نباشد نقد نظر و راهنمایی های درست اساتید ، رسیدن به سر منزل نهایی بس دشوار ست و احیانا نا ممکن .
      کاش می شد اساتید معزز فرصت کافی برای نقد آثار امثال این کمترین ، دست به قلم می شدند و راهنمایی های لازم را مبذول می داشتند . هر چند گاهی از فیوضات آن کاروانیان شعر و ادب و اندیشه و فرهنگ و هنر ، توشه ها بر میداریم و بهره ها می بریم .

      در خصوص مصرع مورد نظر آن استاد عزیزم در سیاهه بی مقدار ، اگر اسائه ادب نباشد ، باید عرض کنم که :

      خمیازه ی افسوس ، با اسبابِ دست و دهان ، دو کار انجام می دهد

      اول : وقتی غنچه وا شد و گل دمید ، با دست موجب بر چیده شدن آن می شود

      دوم : غنچه اسرار ی در درون دارد که بوسیله ی دهان ، موجبات افشای آنها را فراهم میکند

      خمیازه ی افسوس ، استعاره ای از پشیمانی گل شدنِ غنچه است که خود را در مخاطره ی چیده شدن و رسوا گشتن ، می اندازد

      ( البته این معنا و مفهومِ مستتر مورد نظر اینجانب ، شاید در مصرع مذکور مشخص و روشن نباشد . در اینصورت باید به ویرایش آن بپردازم )

      اطاله ی کلام و جسارتم را در محضر تان ببخشایید که غرض روشن شدن مفهوم مصرع منظور بود نه بی ادبی در محضر استاد جانم که همیشه دوستدار و دستبوسشان هستم

      ارادتمندتانم

      سر بلند و پیروز باشید به مهر

      درود هااا

      💐🙏❤️❤️❤️❤️🙏💐

      شادکام باشید

      🙏❤️🙏

      • طارق خراسانی

        بهمن 11, 1401

        سلام و درود مجدد

        چون شاگردی در محضر مبارک تان می آمورم 🌱🙏❤️🌱

        • جواد مهدی پور

          بهمن 11, 1401

          با سلام دوباره و ارادت روز افزون

          از خرده نوازی هایتان صمیمانه سپاسگزاری میکنم

          ممنونم که هستید و به مهر می خوانید مرا

          💐🙏❤️❤️❤️🙏💐

          در پناه خدا
          ❤️🙏❤️

  4. انار نوروزی

    بهمن 11, 1401

    سلام و درود⚘
    به نظر میرسه این سروده ماحصل تغییرات جنابتان در این شعر از صائب باشد:

    چندان که بهارست و خزان است درین باغ
    چشم و دل شبنم نگران است درین باغ
    از برگ سفر نیست تهی دامن یک گل
    آسوده همین آب روان است درین باغ
    بلبل نه همین می زند از خون جگر جام
    گل نیز ز خونابه کشان است درین باغ
    پیداست ز دامن به میان بر زدن گل
    کآماده پرواز خزان است درین باغ
    معموره امکان نبود جای نشستن
    استادگی سرو ازان است درین باغ
    مهر لب خود باش که خمیازه افسوس
    با خنده گل دست و دهان است درین باغ
    صد رنگ سخن درلب هر برگ گلی هست
    فریاد که گوش تو گران است درین باغ
    چون بلبل اگر چشم ترا عشق گشوده است
    هر شبنم گل رطل گران است درین باغ
    هر گل که سر از پیرهن غنچه برآرد
    برغفلت ما خنده زنان است درین باغ
    درعمری اگرروی دهد صبح نشاطی
    چون خنده گل برق عنان است درین باغ
    آن شعله که سر از شجر طور برآورد
    از جبهه هر خار عیان است درین باغ
    ای دیده گلچین به ادب باش که شبنم
    ازدور به حسرت نگران است درین باغ
    غم گرد دل مردم آزاد نگردد
    پیوسته ازان سرو جوان است درین باغ
    یک گل به قماش بر روی تو ندیده است
    زان روز که شبنم نگران است درین باغ
    بردامن گل گرد کدورت ننشیند
    تا بلبل ما بال فشان است درین باغ
    خاموش شد از خجلت گفتار تو صائب
    سوسن که سراپای زبان است درین باغ

    • جواد مهدی پور

      بهمن 11, 1401

      سلام و احترام محضرتان جناب نوروزی عزیز

      سپاس از حضور سبزتان

      زنده باشید به مهر

      💐🙏💐

  5. علی معصومی

    بهمن 11, 1401

    درودبر حضرت دوست
    ♡♡♡

    • جواد مهدی پور

      بهمن 11, 1401

      سلام و احترام محضرتان جناب استاد معصومی عزیز

      سپاس از حضور سبزتان

      زنده باشید به مهر

      💐🙏❤️🙏💐

  6. صفا یغمایی

    بهمن 11, 1401

    درودها حضرت استاد
    بسیار زیبا و دلنشین بود
    لذت بردم
    موفق وسربلند باشید
    رقص قلمتان موجب نشاط است
    🌺🌺🌺

    • جواد مهدی پور

      بهمن 11, 1401

      سلام و احترام محضرتان جناب استاد یغمایی گرانقدر

      سپاسمند مهر حضور سبزتان هستم

      سر بلند و پیروز باشید بهمهر

      درود هاااا

      💐💐💐💐❤️🙏🙏🌺🌸

      شادکام باشید

      💐🙏

  7. محمدعلی رضاپور

    بهمن 11, 1401

    سلام و درود و ارادت
    جناب استاد مهدی پور گرانقدر ❤️🙏

  8. سلام

    صراحت بنده بر کسی پوشیده نیست و حرف حق تلخ است‌، حقیر در ارسالی‌های شما دقت کرده‌ام قریب به اتفاق اشعار شما کرت برداری از سرودهٔ سایر شعرا و ادبا، خاصه متقدمین پیشدادی‌‌ست، بدون رودربایستی باید عرض کنم بنده این‌گونه منش و روش سرودن را نه شعر و شاعری که دچار اشکال و حتّی به‌نوعی سرقتِ ادبی می‌دانم و از سوءاستفاده شما از اشعار نجبای شعر که در زبور خاکند متأثر و متأسفم!

    یکجا بالاخره باید نسبت به رفتار غلط دور از منش شاعری شما زبان به اعتراض می‌گشودم، صادق بودید لااقل ذیل آثار نام مبارک شعرای اصلی را می‌نوشتید!

    • بهمن 11, 1401

      خاموش شد از خجلت گفتار تو ((صائب))
      سوسن که سراپای زبان است در این باغ

      • صائب دوچیز می‌شکند قدر شعر را

        تحسین ناشناس و سکوت سخن شناس

        مجعول جاهل از موجبات شرم‌ست آقا یا خانم خسرالدنیا والاخرة

        • بهمن 11, 1401

          صائب دوچیز می‌شکند قدر شعر را

          تحسین ناشناس و سکوت سخن شناس

          مجعول جاهل از موجبات شرم‌ست آقا یا خانم خسرالدنیا والاخرة

          تا الان کجا بودید!!! قبل از شما گفتنی ها گفته شده بود آقا یا خانمی که به همه دکترای افتخاری و جعلی میدهید

  9. مهدی سیدحسینی

    بهمن 11, 1401

    درود جناب مهدی پور
    بهره بردم
    با آرزوی سلامتی و توفیق الهی 🌷🌷

  10. 🌹بسیار زیباست

  11. مدیر سایت

    بهمن 12, 1401

    سلام و درود
    جناب آقای جواد مهدی پور
    لطفا با مدیریت سایت تماس حاصل فرمایید
    panthea_askari@yahoo.com
    sherepaakadmin@

  12. غلامحسین جمعی

    بهمن 12, 1401

    تا غائله ی فصل خزان ست در این باغ
    چشمِ ترِ شبنم ، نگران ست در این باغ
    .
    .
    .
    .
    .
    بلبل نه فقط سر کِشد از خونِ جگر جام
    گل ، سرورِ خونابه کشان ست در این باغ

    هردو مظلع و مقطع عزل زیبا بودند و این کار لازمه ی شعر و شاعریست
    دستمریزاد
    دوست تر داشتم که بالای غزل می فرمودید استقبالی از غزل صایب

    به هر حال دستمریزاد بزرگوار

    🙏🙏🙏🙏🙏

  13. محمدعلی رضاپور

    بهمن 12, 1401

    سلام و درود
    در این مدت نسبتا طولانی که با جناب دکتر مهدی پور، افتخار همراهی داشته ام، جز ادب و متانت و هنر، از آن بزرگوار ندیده ام.
    در میان شعرا رایج است که مشابه اشعاری را که از دیگران خیلی دوست داشته اند و بارها خوانده اند، بسرایند و از خود بدانند و توجهی به منبع نداشته باشند.
    حالت آگاهانه تری هم هست مانند آنچه جناب امیرخسرو دهلوی می سرود و برخی دیگر.
    زبان و بیان و تسلط بر وزن و بسیاری توانایی های دیگر در امر سرایش، جناب دکتر مهدی پور را مدت ها به شاعری توانمند تبدیل کرده است و فراتر از همه ی این جنبه های هنری، اخلاق والای ایشان است که هر شخصی که با ایشان همکلام شده باشد، اعتراف به این امر دارد
    و جناب استاد، پزشک اند و سراینده و طبعاً از چنان بزرگی، بزرگواری های فراوان دیده ایم و جواهری هستند در شعر پاک و قدردانی از بزرگان، شرط خردمندی و وفاست.
    در پناه خدا بهترین ها نصیب تان
    ❤️🙏

    • جالب ست بیانات جناب عالی

      جناب صائب

      چندان که بهارست و خزان است درین باغ

      آقای مهدی پور

      تا غائله ی فصل خزان ست در این باغ

      جناب صائب

      چشم و دل شبنم نگران است درین باغ

      آقای مهدی پور

      چشمِ ترِ شبنم ، نگران ست در این باغ

      و الی آخر

      جناب رضاپور چیزی که فرمودید در هیچ کتاب مرجع ادبی خاصه شعر
      وجود خارجی ندارد، تحت تاثیر یک شاعر بودن و زبان آن شاعر را پیدا کردن با سواستفاده از آثار آن شاعر و سرقت ادبی فرق دارد، جناب طارق خراسانی شاهد زنده اینجا هستند می توانید بپرسید بنده مدت ها پیش و همین دو سه روز پیش با ایشان گفتگو داشتم درباره ارسالی های آقای مهدی پور و سوء استفادشون از اشعار بزرگان بیان مطلب کردم حالا شما می خواهید تعریف و تمجید کنید چیزی عوض نمی شود و سرقت ادبی سرقت ادبی است، جالب است برای بنده تعریف و تمجید جناب شما چون فردی که به شعور من نوعی مخاطب توهین می کند و شعر سرقتی به خوردم می دهد شما صاحب فضل و فلان و بهمان می دانید!

      خدا ما را به راه راست هدایت کند

    • اگر اینطور باشد که شما می فرمایید منم بیام سروش های شما را بردارم چهار کلمه آن را عوض کنم و اسم خودمو زیرش بنویسیم که بشم نجیب و فاضل و آدم فهیم

      دنیا برعکس شده انصافا

  14. غلامحسین جمعی

    بهمن 13, 1401

    درودو سپاس بر استاد بزرگوارم جناب لاهیجی
    دوست دارم نظر آن بزرگوار را در مورد حافظ و گرته برداریهایش از شاعران دیگر هم بدانم که برای نمونه چندتایی در زیر خدمتتان عرضه می شود . البته اقتباسهای مضمونی هم زیاد اند ولی این موارد غیر از مضمون گرته برداری شکلی و ساختاری هم هستند و بعلت اینکه طولانی نگردد از عنوان کردن موارد دیگر خودداری کردم
    با احترام

    همه کس طالب یارند ولیک مفلسی مست پدیدار کجاست”عطار”
    همه کس طالب یارند چه هشیار چه مست “حافظ”
    **********
    به هوا داری گل ذره صفت در رقص آی “عطار”
    به هوا داری او ذره صفت رقص کنان “حافظ”
    **********
    ببستم خانقه را در، در میخانه بگشودم ” عطار”
    در میخانه ام بگشا که هیچ از خانقه نگشود “حافظ”
    ************
    چو من جمعیت از زلف تو دارم … ” عطار”
    کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم ” حافظ”
    ****************
    ای صبا گر بگذری بر زلف مشک افشان او “عطار”
    ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس “حافظ”
    ***************
    کوتاه کرد قصه زلف دراز تو ” عطار”
    کوتاه کرد قصه زهد دراز من “حافظ”
    ****************
    از عشوه های خلق به حلقم رسید جان نه عشوه می فروشم و نه عشوه می خرم “عطار”
    مقصود ازین معامله بازار تیزیست/ نه جلوه می فروشم و نه عشوه می خرم “حافظ”
    ********
    دست بدار ای چو فلک زرق ساز زآستن کوته و دست دراز ” نظامی”
    .. زانچ آستین کوته و دست دراز کرد دراز دستی این کوته آستینان بین “حافظ”
    **************
    همچنین رفتست در عهد ازل تقدیر ما “خواجو”
    کاینچنین رفتست در عهد ازل تقدیر ما ” حافظ”
    **********
    خرقه رهن خانه ی خمار دارد پیر ما”خواجو”
    روی سوی خانه ی خمار دارد پیر ما ” حافظ ”
    ***********
    ای بسا عاقل که شد دیوانه ی زنجیر ما “خواجو ”
    عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر ما “حافظ ”
    ***********
    خرم آن روز که از خطه ی کرمان بروم/ دل و دین داده ز دست از پی جانان بروم”خواجو”
    خرم آن روز کزین منزل ویران بروم / راحت جان طلبم و ز پی جانان بروم “حافظ”
    ****************
    خوش خبر باش ای نسیم شمال ” خواجو ”
    خوش خبر باشی از نسیم شمال”حافظ”
    ****************
    هزار یوسف مصری اسیر چاه زنخدان “خواجو ”
    هزار یوسف مصری فتاده درچه ماست “حافظ ”
    ***************
    آتش از چشمه ی خورشید درخشان طلبند ” خواجو ”
    تا لب چشمه ی خورشید درخشان بروم “حافظ ”
    ****************
    نسیم صبح سعادت به خون دل یابی “خواجو ”
    نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی “حافظ ”
    ********************
    مکن به چشم حقارت نظر به مردم از آنک …” خواجو ”
    مکن به چشم حقارت نگاه در من مست ” حافظ ”
    **************
    چون کمیت اشک را بر قطره کردم گرم رو “خواجو ”
    گر کمیت اشک گلگونم نبودی گرم رو “حافظ ”
    ******************
    بوی روح از دم جانبخش سحر می شنوم ” خواجو ”
    بوی جای از لب خندان قدح می شنوم “حافظ ”
    *************************
    حوریست که از روضه ی رضوان به در آید “خواجو”
    آدم صفت از روضه ی رضوان به در آیی ” حافظ ”
    ********************
    ولوله از جان شیخ و شاب برآمد “خواجو ”
    خروش و ولوله در جان شیخ و شاب انداز “حافظ ”
    **********
    خیز تا رخت تصوف به خرابات کشیم ” خواجو ”
    خیز تا خرقه ی صوفی به خرابات بریم ” حافظ ”
    *****************
    همچو موسی ارنی گوی به میقات آیند “خواجو ”
    همچو موسی ازرنی گوی به میقات بریم ” حافظ ”
    **********************
    بگو که ای مه نامهربان مهر گسل ” خواجو ”
    فغان که آن مه نامهربان مهر گسل ” حافظ ”
    *******************
    که جز به زر نتوان کرد دست در کمرش “خواجو ”
    که دست در کمرش جز به سیم و زر نرود ” حافظ ”
    **********
    گرم به هر سر مویی هزار جان بودی // گرم به هر سر مویی هزار جان بودی ” خواجو”
    بگفتمی که چه ارزد نسیم طره ی دوست// گرم به هر سر مویی هزا جان بودی “حافظ ”
    ***************
    نه من سوخته خون می خوردم و خاموشم “خواجو”
    مُهر بر لب زده خون می خورم و خاموشم “حافظ ”
    ***************
    زمین ببوس و بیان کن بدان زبان که تو دانی “خواجو ”
    حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی “حافظ ”
    **************
    جان بی جمال جانان پیوند جان نجوید “خواجو ”
    جان بی جمال جانان میل جهان ندارد “حافظ ”
    ********************
    عَلَم چگونه زنی بر فضای عالم قدس “خواجو ”
    چگونه طوف کنم در فضای عالم قدس ” حافظ”

    • سلام جناب جمعی
      شب خوش

      برایِ این خاک‌پا احدی از شاعرانِ قدیم و معاصر توفیری ندارد که اسطوره و قطبیّت از احدی ساخته و بسازم، چنان‌که همان محمّد بلخی که قطب بسیاری از افرادست از منظرِ حقیر فلان‌ست و بهمان و نظری ناموافق و ضدّیت با او و مرامش نه با شاعرانگی‌اش دارم، بنده نه شاعرم نه سنگِ احدی را به سینه می‌زنم جنابِ حافظ هم بشر بوده و در پیلهٔ جان از شعرش بهره می‌برم امّا اگر اشتباهی چه در بسترِ شاعری و چه غیرشاعری کرده باشد در صورتِ یقین تأیید نکرده و نمی‌کنم، ضمن این‌که در موردِ اشعار جنابِ حافظ و افرادی مثلِ جنابِ شاملو و حتّی شعر علی ای همای رحمت جناب شهریار حرف‌هاست و ابهاماتی که به قوّتِ زیاد شما بزرگوار صد مرتبه بهتر از بنده نادان معرگو می‌دانید، ضمن اینکه فاصلهٔ زیست‌روزگار ایشان با ما قرن‌هاست و به دلایلِ بسیار از جمله جنگ معلوم نیست اصل با آنچه در اختیار ماست یک وزنِ بیانی زبانی کلامی داشته باشد بنابراین قضاوت سخت و از دیدِ حقیر شاید منشق از اشتباه باشد!

      امّا بد نیست پرسش حضرت شما را جور دیگر، وَ با ذکر مثالی شاگردانه دهم!

      چشم هر فردی را ببندند و بپرسند صندلی چیست همه یک جواب دارند که صندلی این است و آن و نشیمن‌گاهست و فلان و بهمان که می‌شود کاربرد، گاه قرمزست و گاه سبز و گاه از چوب و آهن که می‌شود سلیقه!

      تعاریفِ شعر اگرچه بسیار امّا تعریفِ مرامنامه‌اش یکی‌ست، اگر قرار باشد حتّی بر فرضِ مثال، به اتکای رفتارِ اشتباه جنابِ حافظ یا هر شاعر دیگر بگوییم کار فلان آقا و خانم نیز صحیح‌ست و بی اشکال جایِ تعجب دارد!

      با صحه گذاشتن بر این عمل، این‌کار می شود نگاهی مقنن
      و قانونی بینِ جماعتِ شاعر حاضر و غائب که فی‌المثل همانطورکه به آقایِ رضاپور هم عرض شد من نوعی رباعی شمارا بردارم و دو جاش را عوض کنم و نام خود را ذیلِ آن بنویسیم، از جنابِ طارق خراسانی بپرسید که راه دوری هم نرفته باشید بنده مدت‌ها پیش و قبل ازاین شعر با ایشان در بابِ اشعار ارسالیِ آقای مهدی پور طرحِ مطلب کردم و حرف تنها بر سرِ این یک مورد اخیر نیست!

      اگر شما حکم بر صحّت این مشی دارید باشد خدا را شکر لاهیجی زاین پس دیگر ناپخته‌اثری مشق نمی‌کند راحةالحلقوم و بی درد سر می‌آید شعر جناب‌تان را بر می‌دارد دو جاش را عوض و نام خود را زیرش مرقوم می کند، چه بهترازاین!

      جریان شده جریان حمایت دو قبضه آقای علیرضا غزوه از سرقتِ حمید هیراد

      یک کار دیگر هم می‌شود کرد شعر سعدی و صائب و بیدل و هکذا را ارسال و نام خود را ذیلش مرقوم کنیم، چرا که اشتباه و خطا مدخل و محلِ ورود اجتهاد کردن عزیزان به خوبی و نیکویی‌ست!

      حرفِ آخر کسی که شاعر باشد و انس با شعر داشته باشد دانا به حداقل‌های شاعری‌ست و نمی‌آید شبنم را بغل تَر بنویسید که از حشویات بسیار بدوی شعر است (جالب‌ست منِ هندی برای ادبیات شما دل بسوزانم و دوستان ایرانی بجای سارق مرا مورد عتاب و سرزنش قرار دهند و متلک باران کنند)

      • این را هم عرض کنم بنده نابینام و تایپ توسط ربات یا به قول بعضی دوستان رباط انجام می‌گیرد اشتباه تایپی را ببخشید!

        • غلامحسین جمعی

          بهمن 14, 1401

          درودو سپاس بر استاد بزرگوارو فرهیخته ام جناب لاهیجی
          اگر به کامنت این خرد هم توجه کرده باشید در زیر شعرشان نوشتم
          ” دوست تر داشتم که بالای غزل می فرمودید استقبالی از غزل صایب
          به هر حال دستمریزاد بزرگوار”
          اگر از آن استاد پرسشی کردم نه به این خاطر است که کار جناب مهدی پور
          مورد تاییدم می باشد بلکه می خواستم نظر آن عزیز را هم در مورد حافظ داشته باشم .
          زیرا خیلی از منتقدین بر این باورند که اگر مصرع ویا بیتی از شاعری را برگزینیم و با تغیراتی در آن به شکلی زیباتر و پرمحتواتر بیان کنیم و یک ارزش افزوده ای را بوجود بیاوریم ایرادی ندارد . چون یک کاری هنری تر و شاعرانه تر صورت داده ایم . در حالی که این خرد معتقدم که حتی درآن صورت هم باز بایدبه نام شاعر قبلی اشاره کرد. تا تکلیف خواننده روشن شود وبهتر بتواند قضاوت کند . چون اگر این باب باز شود هر شاعری فکر میکند که شعرش بهتر از قبلی است و کار به جاهای خیلی باریکی می کشد و دیگر به سنگی روی سنگ می ماند و نه ارزشی پایدار می ماند و تنها قصدم دانستن نظرآن بزرگوار بوده و قصدم تایید کار جناب مهدی پور نبوده و یا خدای نکرده نخواستم نظر
          جنابعالی را رد کنم و یا بخاطر تطهیر چناب مهدی پور بخواهم با شما مقابله و مجادله نمایم .زیرا معتقدم که آن منتقدین هم بخاطر تغلقات خودشان به حافظ و یا دیگر شعرا بوده است که چنین اظهارنظرهایی کردند و میزان و مقدار این اقتباسات و گرته برداری ها هم مهم نیست و نفس عمل را نازیبا می دانم . گرجه به موضوع” توارد” هم معتقدم ولی وقتی این اقتباس از حد بیرون رود و کل اثر را در بر بگیرد دیگر قضیه
          توارد هم بی معنی می شود . به هر حال اگر آن عزیز فکرکردند که کارم نوعی مقابله با آن عزیز پوده است صمیمانه وصادقانه پوزش می طلبم
          چون این خرد به مسایلی که بینتان رد وبدل شده و یا اینکه اکثر کارهایشان چنین بوده است هیچگونه اطلاعی ندارم .
          البته نوشتن و سرودن خوب است
          یا منتقد و واژه جویدن خوب است
          جایی که هوای خانه ها سنگین است
          هر پنجره ی بسته گشودن خوب است
          تنها خواهشی که دارم این است که فراموش نکنید که یه فدایی هم دارید
          برایتان بهترین هارا چه در دنیای حقیقی و چه مجازی از خداوند زیبایی ها آرزو دارم 🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏

          • سلام و درود جناب جمعی

            شب خوش

            حقیر و حضرت‌عالی تازه با هم آشنا نشدیم و حقیر قدرنشناس نیستم که محبت‌های شما بزرگوار را در گذشته نه چندان دور فراموش کنم!

            خاطر مبارک‌تان باشد تازه که به ایران آمده بودم توسط سرکارخانم سیما اسعدی به گروه کانون شعر دعوت شدم و در آن محفل از حضرت‌عالی و سرکارخانم اسعدی بسیار آموختم و همیشه مورد لطف شما بزرگوار و ایشان بودم، اگر حرفی‌ست و سخنی، حرف درس پس دادن شاگردی به استاد خود است و بس!

            “من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم”

    • زهرا آهن

      بهمن 13, 1401

      درود بر شما جناب جمعی

      بنده هم گاهی از شعر دیگران به خصوص حافظ در شعر هایم بهره می‌برم.

      مثلا:

      پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست
      پیرهن چاک و غزل خوان شب و روز آزادم
      »»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»
      که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها
      که عشق آسان نمود اول ولی… حرفی ندارم
      »»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»
      تبارک الله از این فتنه ها که در سر ماست
      تبارک الله از این فتنه ها که در سر توست

      ولی اگر کسی بیاید کل شعر یک نفر دیگر را با اندکی تغییرات به نام خودش منتشر کند دیگر اسمش گرته برداری نیست این عملا سرقت ادبی ست!!!!

      حداقل کار شاعر در زمانی که بخش زیادی از شعر دیگری را در شعر خود منعکس می‌کند این است که لااقل آن قسمتی که تراوش ذهنی شاعر دیگر است را داخل گیومه قرار دهد یا در پی‌نوشت شعر اظهار کند که شعرش برگرفته از دیگری‌ست.
      وقتی هیچ کدام از این اتفاق ها نمی‌افتد این ذهنیت پیش می‌آید که شاعر عامدانه مرتکب سرقت ادبی شده‌.

      ضمنا این که قوانین مربوط به کپی رایت متاخر است و در زمان حضرت حافظ چنین قانونی به شکل مکتوب و جا افتاده وجود نداشته، بهتر است فرزند زمان خود باشیم و به قوانین عقلانی زمان خود احترام بگذاریم.

      امیدوارم صراحت بنده را به بلندی طبع خود ببخشید🙏🍃🌿🌸

      • غلامحسین جمعی

        بهمن 14, 1401

        درودو سپاس بر شاعر فرهیخته و بزرگوارم سرکارخانم آهن
        چون حق مطلب را در جواب جناب لاهیجی نوشته ام و منظور و مقصودم را بیان کردم لطفا در صورت تمایل می توانید بدانجا مراجعه کنید و کاملا باشما نیز موافقم
        همین .🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏

  15. https://www.irafta.com/showtext.aspx?id=37227

    این اثر خام حقیر در سایتی دیگر
    در تاریخ 1396/9/5 در ساعت : 5:42:13 مصراعی از جناب حافظ وام گرفتم که داخل گیومه و در ذیل اثر عنوان شده است ده‌ها اثر دیگر نیز با این مشی دارم، فکر می‌کنم انجام وظیفه است و برخلافش سرقت، حالا هر عزیزی می‌تواند به حقیر بخاطر داشتن این طرز فکر بی احترامی کند ناراحت نمی‌شوم و دعاگویش نیز خواهم بود!

  16. طارق خراسانی

    بهمن 13, 1401

    سلام و درود
    امیدوارم مطلب بنده فصل الخطاب باشد و عزیزان به آن توجه کنند.
    آقای جواد مهدی پور دوست دیرین بنده هستند و علاقه فراوانی به حضرت صائب داشته و بسیاری از اشعار ایشان در حال و هوای اشعار حضرت صائب است.
    آقای لاهیجی عزیز مهمان ما و ایشان هندی هستند به لحاظ دانش ادبی بنده به گرد ایشان نمی رسم علت هم این است این فرد نابغه در 11 سالگی در دانشگاه پزشکی مشغول تحصیل بوده و از هوش و ذکاوت فوق العاده بالایی برخوردارند منش های اخلاقی وی را تا حدودی می دانم مذهبی نادان نیستند بل دینداری دانشمند و ادیب و شعر شناس می باشند اخیرا بنده برای اصلاح برخی از اشعارم با ایشان مشورت می کنم و نظرات وی صائب و ارزنده است، پدر کشتگی هم با کسی ندارد. بارها به من درباره موارد مورد بحث هشدار داده بودند.
    هنانگونه که در کار طبابت و جراحی دقت عمل داشته در ادبیات هم بسیار دقت نظر دارند.
    این غزل اخیر عزیز ما جناب مهدی پور مورد انتقاد قرار گرفته و انتقاد بر حق است.
    می توان مانند حافظ و دیگر شعرای قدیم به استقبال ابیات زیبا رفت ولی 1. پی نوشت لازم دارد و 2. تا یک الی دو بیت در یک غزل .
    حالا. ایشان ردیف را هم کامل از حضرت صائب اقتباس کرده اند باز هم اشکالی ندارد حداقل نمونه شعر حضرت صائب را در پی نوشت باید می آوردند و ردیف را هم اعلام می کردند از حضرت صائب است.
    بنده در حال بررسی دیگر اشعار دوست عزیز مان جناب مهدی پور هستم تا الان مشکل خاصی ندیده ام.
    با سپاس از همه ی عزیزان که در این صفحه آمدند و نظرات خود را اعلام فرمودند.
    سایت ما به نام مبارک پاک است همه باید توجه داشته باشیم که به شخصیت این سایت خدای ناکرد آسیبی وارد نشود.
    بنده با مدیریت محترم سایت صحبت هایی داشته و نظر ایشان به توضیح و ارشاد بیشتر شاعران گرامی پاک می باشد ضمن آنکه به شدت با سرقت ادبی مخالف و تا به حال با پنج تن بشدت برخورد کرده و مسدود شده اند.
    در پناه خدا🌱🌹❤️🌱