🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
استقبالی از غزل صائب تبریزی
بسمه تعالی
دامِ نهانِ دنیا ، در گنج ، آشکار ست
چرخِ فراخنایش ، گردونه ی شکار ست
لب تشنه ، در رکابش با آه می دهد جان
موجِ سراب سایَش ، شمشیرِ آبدار ست
هم غنچه می شکافد ، هم خار می نشاند
بویِ گُلش زَر افشان ، خارش زبانِ مار ست
تاج اش به دیده ی سر ، از قاصدک سَبُک سَر
تخت اش به چشمِ عبرت ، مانند پایِ دار ست
پیداست تا که باشد در سفره های رنگین
وقتی که شیرِ مادر ، خونِ نقابدار ست
در گودِ قتلگاهش ، از تیغ های عریان
خون می چکد از آن رو این چرخ داغدار ست
عُمرِ سَبُک عِنانش ، چون برقِ اَبر فانی ست
دَردِ گریز پایش ، از کوه پایدار ست
خمیازه ی سُرورست ، گل های خنده رویش
بلبل در این گلستان ، بر بسترِ خُمار ست
گَرد کدورت از دل ، با اشک می شود پاک
آیینه ی جمال ست ، چشمی که اشکبار ست
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (9):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (14):