🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 خاطره

(ثبت: 228313) تیر 1, 1399 
خاطره

 

« خاطره »

یک سبد خاطره آورده ام!
مثلِ سوغاتی نقل و کشمش
مثلِ یک شعر سپید
عطر خوبِ نذری
بوی سجاده ی سبزِ بی بی
آینه، شمعدانی هایی
رنگ و رو رفته!
دَرِ چوبی، که نعره میزد
موقع آمدن سرما
طاقچه، حوض، گلیم
یک انگشتری از جنس دعا
یا بخاری نفتی!
همه با هم خوبند
چشم و هم چشمی نیست
توی هر خانه درختی
سرکشیده به ثنا
رو به آسمان خدا
دخترک لی لی کن
پسری با چوبش
می کند اسب خیالی را هِی!
کاش بر می گشتند
آن همه خوبی ها
که نمیزد با خشم
آن مرد مدرن
بوق ماشینش را
به نشانی از فخر
تا نیاید به سراغش
کودک محتاجِ
پشت چراغ قرمز
که در فکرش نیست
جز دغدغه ی شامش!

شاعر :بهنام حیدری فخر

 

 

 

نظرها
  1. درودها بر شما جناب حیدری؛ ترانه ساز عزیز
    بسیار عالی سپیدی درخشان
    “کاش برمی گشتند آن همه خوبی ها”
    👏👏👏
    نویسا و مانا باشید
    🌹🌹🌹

    • عرض ارادت و احترام خدمت شما بانوی شاعر گرانقدر و فرهیخته،ممنون و متشکرم از توجه و لطف و حضور پر مهر شما،شاد و سلامت و تندرست باشید بزرگوار

  2. هزاران درود استاد بزرگوار بسیار زیبا

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا