🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 خاک

(ثبت: 4450) تیر 19, 1396 
خاک

میل ام آن است

خدایا

ز گناه پاک شوم

جمله از این غم وتردید

سوی درگاه تو من

خاک شوم

دیده از اشک بشویم

به سویت یا رب

تا ز خورشید تو از غسل در آیم

و سپس خاک شوم

تا کی از این

گذران بی تو منم

بی تابم

به گناه تیره بمانم

وز گناه خاک شوم

تاک و سر مستی انگور

به دادم نرسید

بی تو بیچاره و زارم

بیصدا خاک شوم

مرده باشم به از این است

که سیه فام شوم

سوی در گاه تو آیم

به صَفات پاک شوم

به کوارٍ این ختن

پاشنه این پاییزم

دمل از جان به گداخت

بر سر جان

تاک شوم

نوحه عزل بخوانم

ز سر شاهی جان

بر تب تاب جهان

با غم و اشک

کاک شوم

از گناه جمله تقریر

نتوان باز نوشت

در پس این حاشیه

از پس عشق خاک شوم

تاک این جان بی گنه

سر مست بود

هر چه بود باز

همانا

بی طرب آب شوم

در پس این دمل عشق

بساطی است شاید

که عجب از گنه ما

به گنه خاک شوم

خرده از عشق به مستی

هرگزاز جان،

  تو مگیر

که جهان حیلتش آن است

به گناه خام شوم

فرزین.م

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا