🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
هزار آب
ازسرم گذشت
در پناه جویی
آوارگیم
در میان موج مشت ولگد وآروا رگی
لرزان
شاخه می جست…
و دهان پر فریاد و خفه خون بود
هیچ دلجویی نبود
درخشکی طعمه گرگ و پلنگ
دریا دهان نهنگ
آماده ی بلعم بود
هوار غریقم
سوژه ی تماشا
هورایم می کشیدند
بر سر خفگی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):
بستن فرم