🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 خلقت

(ثبت: 221427) بهمن 3, 1398 

 

« خِلقت »

بشر به خِلقت6 خود پي بِبر ، كه بازي نيست
كه خلقت تو زِ خالق بُوَد ، مجازي نيست
ز خاك ميكده ي عشق آن كه بي خبريم
به خاك ميكده اش ره بجز نمازي نيست
نياز ما بر آن هست و ما نـمي دانيــم
نه آنكه پيش نفوسش ، ابد نيازي نيست
تمام بـي خبران زِ عشق او ، كه بـي خبرنـد
نظام عشقش عبث نيست يا مجازي نيست
دلا دلالت7 خيرت كنم بر اين معنـي
كه خلقت تو به بيهوده و به بازي نيست
قباي بي خردان كوته است ، در بَـرِ آن
چو بي خرد بِـبَـرش در زبان درازي نيست
صلاح مُلكش و ملت در اختيارش هست
مگر كه پادشهي اش ، به سرفرازي نيست
نفوذ قدرت بيگانگان كـه من ديـدم
به راه خويش بجز قدرت مجازي نيست
بدان رضايت خيرش ، به راه صلح و صفاست
به كينه جويي و با جنگ و ترك تازي نيست
كسي كآن بشرست و ني خدا پرست باشد
يكي نفسكش هرزي بجز گُرازي1 نيست
بشـر ز كيفـر اعمال خود نمي ترسـي
تو را به روز جزا ، هيچ از آن نيازي نيست
بشر به پاكي خود پي بِـبر كه بي خطرست
خطر كه بر همه هست، بهر پاكبازي نيست
بشر به نيم شب و آه نيمه شب برخيـز
ببين كه حكمت آن حق است ، مجازي نيست
طريق علم و ادب ، بايـدت بـياموزي
مگر طريق ادب بر تو سر فرازي2 نيست
بشر تو غرق گناهي ، گناه خود بنگر
كه راه رفع گناهت ، زبان درازي نيست
سخن ز ميكده ي3 عشق آن فراوان است
سخن به بيهوده گفتن ، به اين درازي نيست
عجبتـر آنكه طريق سخن عجب باشـد
خود اين سخن ز كجايس ، كار بازي نيست
رموز بي خردان را نـمي توان بـشمرد
كه رمز بي خردان ، غير رمزبازي نيست
به كار خير ، خشونت مَـبَر برادر جان
كه كار خير و خشونت بهم بسازي نيست
فراز4 گلشن توحيد ، نقطه ي ره اوست
همين ره است ،بحق باشد و مجازي نيست
عجب مدار كه اين دهر دون وگردش اين چرخ
هر آنچه گشت و گردد ، بجز مجازي نيست
خوش آن دلي كه تولا5 به دهر دون نكند
كه كار دهر يكش، جزء سر فرازي نيست
ره حق است ، كه از دهـر بيرون است
به انتهاي ره حق ، كه حيله بازي نيست
هـزار حل مسأله ، زِ گفتگـو ديدم
يكي به جنگ و به ترك تازي نيست
قباي كوته ما را ، كه در نظر داريد
كه اين قبا بجز عُجب و حيله بازي نيست
طريق معنـي قرآن ، به فكر سختـش
كه اين وظيفه جز عالم حجازي نيست
هر آنكه در ره توحيدس و به حق باشد
براي نقص كسي ، در زبان درازي نيست
به نقص مردم و بر عيب خلق طعنه مزن
چرا كه آدمي از عيب ونقص راضي نيست
حسن به علم و عمل مي توان بر آن گروي
بدون علم و عمل آن ز هيچ راضي نيست

٭٭٭
6- آفرينش- فطرت 7- هدايت – بيان
1- خوك نر- دليري 2- سربلند- عزت 3- خرابات- ميخانه 4- بلند- بالا 5- دوستي

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (1):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا