🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 خون پاش

(ثبت: 225701) اردیبهشت 4, 1399 

 

من از آشفتگی روحِ سرگردان ناراضی
از آن ویروس افتاده به قعر جان ناراضی

من از آن صحنهٔ دردآور اعدامی و مرگش
چنان از چوبهٔ داری چو آویزان ناراضی !!

همیشه حامل زجرند و هردم ناقل دردند
من از سردگمی مردم سیستان ناراضی ..

جدیداً مظهر سیلاب؛نشان ناگواری‌هاست
رسان بر گوش ابر طوفان من از طغیان ناراضی

تنفس می‌کنیم آنهم هوای تلخ “فقر و رنج”
من از گرد و غبار ساکن ایران ناراضی

رگ صبر و تحمّل را چنان زد خنجر تحقیر
من از پاشیدنِ خونِ دلِ سوزان ناراضی

قیاس اختلاف ما (حسد یا غبطهٔ) بیجاست
من از ناسازگاری‌های نا میزان ناراضی

درخت آرزوهای من و تو بی ثمر مانده
من از انباشتن و نامردی دهقان ناراضی

همان سنگریزه‌های روی کوه مستبد هستیم
دل غافل ولیکن ؛ از زر پنهان ناراضی

عقیدت باور فکرست و فکر هم اعتقاد فهم
من از لقمه به سر پیچیدن نادان ناراضی

شناسای غم‌انگیزیست ! مرا با درد بشناسید‌ ..
بجای قند ، فلفل داخلِ قندان ناراضی

نشستیم پای سفره حسرت و اندوه و غم خوردیم
من از حق خوردن و بیدادِ دژخیمان ناراضی

(فریب و غارت و اعدام) سه فن و صنعت امروز
از این زنجیرهٔ خونپاش ؛ دوصد چندان ناراضی

خلاصه رأس کار آمد ! شقاوت ؛ اختراع گردید ..
ز ابداعش خدا ، یعنی: همان انسان ناراضی..!!

خونپاش
یزدان_ماماهانی
سرایش۸_۱_۱۳۹۹

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

نظرها
  1. کامبیز شادلو

    اردیبهشت 7, 1399

    صددرود

    • یزدان ماماهانی

      اردیبهشت 8, 1399

      درود ایزد یکتا بر روان و
      سرشت نیک و پاکت ،
      مرد نیک ..

  2. کامبیز شادلو

    اردیبهشت 8, 1399

    حق همواره یارت عزیز بزرگوار

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا