🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
آنقدر لطف و صفا بین همه کم شده است
سختی و سفتی سنگ نسبت آدم شده است
نه به نامردی درمان و نه به مردی درد
درد امروزه به حال همه ، مرهم شده است
گرگ درنده ؛ هراسیده ز نفْس من و تو
عقل دیوانه و جان وحشی و دل رم شده است
یک زمان بود بشر اشرف مخلوق جهان
حال اینک بنگر قاتل عالم شده است
حاتم طایی و آن سفرهٔ رنگین کجاست؟
روزگاریست دگر خوردن ماتم شده است
حال ما را که زمین درک نکرد هیچ به هیچ
آسمان با بدی ما ، کمرش خم شده است
قصر زیبنده و زرین و بلورینی کنون :
گوشه تا گوشه به ویرانه مجسم شده است
کاش آنروز خدا یک نفس تازه کشد
به هوایی که دگر بنده ای آدم شده است
کمرشکن
یزدان_ماماهانی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (6):
مرداد 12, 1399
درود بر شما
پایان زیبایی داشت🌷
پاسخ
مرداد 12, 1399
درود و عرض ادب خدمت
بانوی بزرگوار و گرانمهر
سپاس حسن توجهتون
🌹🌷🌺
پاسخ
بستن فرم