🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
رویای پاک بی ثمر
در قلب آدم های خوب
بی آنکه سنجیده شود
پایان برایش چون غروب
دنیای آدم های بد
گسترده شد در بیکران
افکار با ترسی عجین
نشکفته گل ها در خزان
تقصیر انسان ها ، سکوت
مهر از حضورش شرم کرد
در بستر ترس و شکست
خودکامه گی با ما نبرد
درد و عذاب و ناله ها
هر گوشه ی این سرزمین
آید به گوش ما بلند
نشنیدنش، غم در کمین
افسردگی شد سربلند
با کشتن فردای ما
حس رهایی منقرض
در سیرت و سودای ما
مرغ رهایی پر کشید
پیمان وحشت دیده بود
شد قاتل آزادگی
خائن درون سینه بود
ادریس ۱۴۰۲
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
فروردین 21, 1402
آفرین
پاسخ
فروردین 23, 1402
زنده باشید
پاسخ
فروردین 22, 1402
افسردگی شد سربلند
با کشتن فردای ما
حس رهایی منقرض
در سیرت و سودای ما👏
به به درود شاعر بزرگوار🌷
حکایت امروز ما را چه زیبا قلم زدید🌺
پاسخ
فروردین 23, 1402
درود بشما حقیقت این سروده های هر چند پر از تقص ،
گفتن درد های ملموس و پیر کننده وجودی خودم ، به
همراه بر ملا کردن نتایج ویران کننده آن بر روح و روان خود
و امثال خودم هست. بسیارند چون من غرق در نا رسیدن
آرزوهایی که برای بسیاری ، آرزو محسوب نبوده است.
با درود به نسل خودم و نسل بعد از خودم که جمعیت بزرگ
جامعه بوده و هستند.
پاسخ
بستن فرم