دادگستر

عجب طرزي حكومت كرده داور
چه حكمي كرده در هر بحر و هر بـر
حكومت دادِ2 مظلوم اَر3 نـگيرد
نـمي باشد حكومت دادگستر
جفا و جور حاكم در همين جاس
همين جا باشد آن حاكم جفاگر
حكومتهـاي بـي معيـار و مقياس
نـمي سازند حقوقـي را بـرابـر
به فضل و رحمت و لطف خداوند
همه طرز حكومت گفتـم: آخـر
به زور و قدرت حاكم نـبايـد
به مظلومـي كسـي گردد ستمگـر
وفاي مردم بـي درك و بـي هوش
نه بـر عالِـم رسـد و نه بـر پيمبـر
خميني(ره) تا كه حكمي از خدا گفت
حكومتهـا بـر آن شد حمله آور
خدايا ، در كجا يك حاكم حق
به حاكم هـاي باطل شد مظفر4
خدايا ، حكم حقگو منزوي شد
تسلط مي دهـي بـر حكم كافر
خدا مردم به حكمت كاهل هستند
به حكم باطلن ، چون باد سـرسـر
علي را كشتنش چون حكم حق گفت
به سوي مسجـد و محـراب و منبـر
به آن معيار حق،هر كس غلام است
هدايـت مـي شود مانند قنبـر
كس اَر مهر علي(ع) بگرفت بـر دل
كنـد مهـر علي(ع) دل را مُنـوّر1
اطاعت هر كه از حكم علي(ع) كرد
اطاعت كرده اس ، از حكم داور
عمر كي چون علي،حكم از خدا گفت
خليفه در كجا شد از پيمبـر(ص)
ابابكر غاصب2 حقِ علي(ع) بود
كجا بـر مسلميـن مي بود سـرور
علي(ع) از اولـش با مسلميـن بود
كه تا آخـر بُوَد بـر جمله رهبر
زِ آب هر دو چشم خود، وضو ساخت
كس اَر دل بست بر دين پيمبـر(ص)
به باد خرمـن دينـش بـبنديد
به بادش مـي دهـي خرمـن سراسر
حسن گفتم: به خلق من بـگويي
طلبكارنـد مگـر ، از حيّ داور3
٭٭٭
2- حق- تظلم 3- اگر 4- پيروز
1- نوراني- درخشان 2- غصب كننده 3- خداوندِ زنده و هميشگي