🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
دختر معصوم بهار
چی شد توقلبت، غم نشست
چی شد که دیو غصه ها
شیشه عمرتو شکست
من و تو بازیچه شدیم
تو دستهای دیو سیاه
به جرم عشق و عاشقی
خط کشیدن رو اسم ما
دیو سیاه شهر غم
خنده ها رو زندانی کرد
شادیو از دلا گرفت
غصه بجاش، مهمونی کرد
من و تو بازیچه شدیم تو دستهای سیاه دیو
پرنده بی پر و بال، از بوم شادی پر کشید
دختر معصوم بهار
کاشکی دوباره ما بشیم
کاشکی بشه دوباره از
دامن دیو ، رها بشیم …
روز دختر مبارک
احسان ظاهری (اهورا)
93.02.25 … 21:44
#احسان_اهورا
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):