🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
خواستم تا که بنوشم غزلی از تو نشد
دست گیرم به کمر یا بغلی از تو نشد
بنویسم که تویی خوبتر از فصل بهار
به لب خویش بیارم مَثَلی از تو نشد
به امیدی که دگر باره ببوسم چشمت
دل بریدم زسر خویش ولی از تو نشد
من گرفتار تو بودم که خدا خلقم کرد
مژده آن روز به آوای جلی از تو نشد
هیچکس لحظه دیدار تو با چهره من
آگه از شوق بچشمان علی از تو نشد
علمی داد به دستم که فدای تو شوم
ز من این دست جدا گشته ولی از تو نشد
◇《بمناسبت میلاد حضرت ابوالفضل ع 》◇
۱۳۹۹/۰۱/۱۱○○○○○ علی معصومی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
فروردین 14, 1399
بنویسم که تویی خوبتر از فصل بهار
به لب خویش بیارم مَثَلی از تو نشد
_____
درود بر نسیم مهر نفست و رقص شاعرانه ی قلمت گرامی استاد مهر آفرین
اجرتان با سردار مهر و وفا
حضرت عباس ع
باب الحوایج
🌹🌹
پاسخ
فروردین 14, 1399
سلام و درود
جناب معصومی یقین دارم موقع سرایش مست میلاد عشق بوده که بی خیال قوافی شده و آنچه در دل عاشقت می گذشته را به تصویر کشیده ای.
اجر شما با منظور اثر
در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏🌹🌿
پاسخ
فروردین 14, 1399
درود بر شما جناب استاد خراسانی نازنین
♡♡♡♡♡♡
قافیه در بیت آخر تکرار شده و آلان متوجه شدم
😊😊🙏
ز من این دست جدا گشته بلی از تو نشد
♡♡♡♡♡
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌿
پاسخ
فروردین 15, 1399
درود بر شما استاد معصومی نازنین.
فدای قلمت که اینچنین عاشقانه و زیبا از مظهر عشق و وفا سرودی.
اجرت با مولای عاشقان.
پاسخ
بستن فرم