![فاطمه صادقی](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2021/05/IMG-20210503-WA0027-1-e1620113895277.jpg)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
در امتداد دستهای من ایستاده ای
و باکره گی مرا،
نه که زن بودنم را میخواهی
و من دستانت را که بگیرم با تو محرم خواهم شد…
مرا ازتکرار واژه ها نترسان
که طعم شور بختی نوعروس داماد مرده را
در حجله هیچکس جز تختخواب خالی و قطره های آب جادو و خون تازه نمیفهمد…
مرا از حجم تنهایی نترسان
که مرگ برای گنجشکی که تازه پرواز را آموخته است چیزی نیست
جز اوج گرفتن به آسمان…
دستهای مرا بگیر
که امنیت سهم آغوشم، نه
که سهم تمام روز و شبهای تکراری ام شود…
مگر مهریه ی یک زن
چیزی جزحس ساده ی دوست داشته شدن میتواند باشد؟؟
نام مرا به صفحه ی شناسنامه ات نه
که به سینه سنجاق کن…
✍فاطمه_صادقی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
اردیبهشت 19, 1400
سلام
افرین
الحق قلم توانایی داری
در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏👌🌿
پاسخ
اردیبهشت 19, 1400
سلام
چقدر این شعر زیبا سروده شده
درودهابر قلم زیبانویس تان
سپاس
🌹🌺🌹🌺🌹
پاسخ
خرداد 17, 1400
مگر مهریه ی یک زن
چیزی جز حس ساده ی
دوست داشته شدن میتواند باشد؟؟
نام مرا به صفحه ی شناسنامه ات نه
که به سینه سنجاق کن…
درودو سپاس و باز هم سپاس عزیز بزرگوار
دستمریزاد عزیز بزرگوار
چقدر ساده و صمیمی و دلنشین و بی ریا و
دوست داشتنی است .
همواره در بدترین شرایط هم باز گفتاری که
از دل براید ولو با عرف و عقل ناسازگارو حتی
ساختار شکنانه باشد بر دل می نشیند .
برایتان بهترین هارا آرزو دارم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🙏🙏🙏🙏🙏🙏
پاسخ
بستن فرم