🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 دست خود دادیم کرسی رایگان ( بداهه )

(ثبت: 252258) مهر 29, 1401 

 

گر چه تقدیری به تدبیری بیان
بین حق باطل جدایی هر زمان

ای به آگاهی کشیدی رسم را
با رسانا بی رسانایی عیان

تجربت حاصل به دورانی نگاه
کن قیاسی با دگر دوره همان

ابتدا کاری روا باشد عزیز
انتهایش فتنه شومی ای جوان

گر چه فریادی به نجوا آشکار
بشنوی از کائناتی در جهان

حکمرانان رؤیتی در هر دیار
گر سیاست روزگاری کجروان

هر یکی با حیله مردم را فریب
با عقاید مرز بومی با زبان

خشت اول کج نهادی را چکار
دست معماری ندیدی چیدمان

حال را با دی قیاسی کن نگاه
منحرف افکار شلّاقی چنان

گرده خلقی را زند سودآوری
جیب خود را پر دگر خالی بدان

وای بر ما ساده لوحان روزگار
دست خود دادیم کرسی رایگان

بر کسانی معنوی باطن نظر
همچو میشانی به پوشش گرگسان

هر چه گویم هر چه حلّاجی کنم
بی گریز از فتنه هایی در جهان

زیر خاکی رفتگانی را ولی
هان نبینی دفن گودالی که فان

مرگ را عزّت سعادت راه را
انتخابی با دلی پژمرده جان

پند بشنو ای جوانی آرزو
از همان دیرینه سالی مرزبان

مرزها را پاسداری از عدو
تا به آن حد جسم را خالی ز جان

 

ولی اله بایبوردی

28 / 07 / 1401

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا