🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
غم دریایی من را، پس از این، ساحل نیست
دل که در آن تو نباشی، که دگر دل، دل نیست
به خدا کَندن از این شهر سراسر نیرنگ
تو که باشی، به هر آنجا که شود، مشکل نیست
هر چه کردم، همه از دولت چشمان تو بود
دلت اما، به دل مایل من،،، مایل نیست
هیچکس هیچکس اینجا، غزلی از تو نگفت
شاعر چشم تو، مجنون نشود، عاقل نیست
نهراس و بُکُش آن کس که وصیّت کرده
خونبهای من و دل، گردن این قاتل نیست
نه فقط من، همه ی شهر به دنبال توٵند
هیچکس قدر تو، در مبحث دل کامل نیست
کسی اندازه ی من، عاشق چشم تو نشد
کسی اندازه ی تو، از دل من غافل نیست
#علی_سلطانی_نژاد
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
شهریور 20, 1399
هیچکس هیچکس اینجا، غزلی از تو نگفت
شاعر چشم تو، مجنون نشود، عاقل نیست
🌹🌹🌹🌹
پاسخ
شهریور 20, 1399
سلام و عرض ادب شاعر گرامی
غزل زیبایتان دلنواز بود و خوش وزن
درودتان باد و دست مریزاد🌺
پاسخ
بستن فرم