🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
شاعر تمام زندگیش را مرور کرد
از خاطرات تلخ گذشته عبور کرد
شاعر نشست جرعه ای از آب سرکشید
خود را دوباره مختصری جمع و جور کرد
لبخند تازه ای به لبانش نشسته بود
وقتی که می دوید چو پروانه های شاد
ناگه یکی کشیده سرخی به گونه اش
او را زِحسِّ روشن پروانه دور کرد
در باغ می دوید یکی روز شادمان
سرمست و بی نشانه چو مرغی به آشیان
ناگه به چنگ باز زمانه اسیر شد
حیران وگیج مانده فرو رفته درتنش
چنگال تیز باز و نشسته است سرگران
شاعر ادب نمی شد و هر روز بعد از آن
پر می کشید تا برِ آن کهنه آشیان
هر بار صیدِ بازِ قوی پنجه بود و باز
هرگز نشد که دل کنَد از سیر مرغکان
شاعر تمام عمر پی کار خویش بود
ثابت قدم به شیوه رفتار خویش بود
چونان گلی دمیده به گلزار آرزو
زخمی زِ تیغ سرکش هر خار خویش بود
با آنکه نیش می زدش افکار دیگران
شاعر همیشه غرقه افکار خویش بود
آدم نشد خلاصه کنم شاعر عاقبت
سرگرم غصه خوردن و آزار خویش بود
بیمار می شد از غمِ ایّام و روزگار
القصّه هر زمان پیِ تیمار خویش بود
با این وجود زنده دل و شاد می نمود
دل خوش مگر زِ کرده و پندار خویش بود
یک روز عاقبت به خود آمد نگاه کرد
قدری به طرزِ شیوه رفتار دیگران
بازار عشق و مستی و دل را رها نمود
رفت و خرید جنس زِ بازار دیگران
بگذشت از صنوبر و مهتاب وآسمان
سرگرم کسب و حرفه شد و کار دیگران
دیگر پری به وسعت آن لانه ها نزد
دستی به بال زخمی پروانه ها نزد
پابند عقل خود شد و شاعر از آن به بعد
حتّی سری به کلبه دیوانه ها نزد
چون دید کسب و کار حقیقت به راه شد
دیگر دم از فسانه و افسانه ها نزد
چون کار و بار او زِ سرِ عقل سکّه شد
جامی به جام بی غش مستانه ها نزد
شد آشِنا به شیوه مردم از آن به بعد
خود را به آشِنایی بیگانه ها نزد
امّا دلش عجیب غم آهنگ و مرده بود
از دست غم چو باده به پیمانه ها نزد
می خواست تا زمین بگشاید دهان او
خاک صفای گوشه ویرانه ها شود
شاعر نخواست مثل تمام مترسکان
دور از دیار روشن پروانه ها شود
می خواست پر بگیرد و از اوج آسمان
هم آشیان وسعت آن لانه ها شود
می خواست دل کنَد زِ برِ خویش وآشنا
خود آشِنا به غربت بیگانه ها شود
از عاقلان رِندِ زمانه به تنگ بود
می خواست ساده چون دل دیوانه ها شود
از تلخی حقیقت دنیا دلش گرفت
می خواست محو قصّه افسانه ها شود
همسایه با اهالی میخانه های دور
هم صحبت پیاله و پیمانه ها شود
شاعر دلش برای ستاره چه تنگ بود
آمد به یاد او که ستاره قشنگ بود
دانست غیر لطف و صفای صنوبران
هر چیز دیگری به بشر نام وننگ بود
اما زمانه شاعر ما را رها نکرد
عقلش همیشه با دل تنگش به جنگ بود
گاهی به دام حقّه و نیرنگ روزگار
گاهی اسیر نایِ نی و بانگ چنگ بود
حسش چو حسِّ آهوی در دام مانده ای
زخمی ز عمق حادثه یک تفنگ بود
گاهی شبیه شوق غزالان به کوهسار
گاهی چو خشم زخمی صدها پلنگ بود
گاهی عقاب تیزپرِ قلّه های دور
گه جوجه ای که بی پر و بی بال و چنگ بود
چون شعله با شرار جهانی قرار داشت
قلبش شکسته بود و سرش پر شرنگ بود
گاهی به کارِ عقل شد و گاه کارِ دل
کارش همیشه پیش یکی زین دو لنگ بود
دانی چرا که قصّه شاعر دراز شد
شاعرمثال عقل دو دل گیج و منگ بود
#مریم محبوب
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (9):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (12):
شهریور 4, 1402
درودهای فراوان
سروده زیبایی است
♤♤♤♤
شاعر شدم که اینه ها را جلا دهم
نقاش باغ گل شده عطر خدا دهم
زخم درون سینه ام اما بهانه شد
صدها غزل سرودم و هر یک ترانه شد
انگار درد و شاعر و دفتر عجین شدند
آبان و مهر و بهمن و اذر چنین شوند
فصل بهار گمشده هرچه ارزوی ماست
خون دلست هرچه میان سبوی ماست
دل بد نکن که حال تو هم خوب می شود
این بیشه مال مریم محبوب می شود
✍ ارتجالی
پاسخ
شهریور 4, 1402
☝️معصومی
پاسخ
شهریور 4, 1402
🌺🌸🌺🌸
پاسخ
شهریور 4, 1402
سلام و درود خدمت شما شاعر گرانمایه
سپاسگزار حضور سبزتان هستم🌹
پاسخ
شهریور 4, 1402
سلام بر بانو محبوب گرامی …
سروده ای در قالبی امروزی با داستان پردازی ملموس را از شما خواندم و لذت بردم گرچه شاید تعدادی از شاعران سنت گرا نتوانند ارتباط لازم را با چنین اشعاری بر قرار کنند لیکن این حقیر شما را می ستایم، درود بر شما …👏👏👏💐💐💐
پاسخ
شهریور 4, 1402
درودها شاعر گرانقدر جناب حجت عزیز و گرامی
زیبایی در نگاه و اندیشه ژرف شماست
از لطف شما سپاسگزارم 🌺🌸
🌺🌸
پاسخ
شهریور 4, 1402
سلام محبوب خدا
دختر عزیزم عالی بود
جاذبه ی بیت اول مرا یکنفس تا بیت آخر کشاند
هرچه از زیبایی ایناثر بگویم کم است
قالبی در سایت داریم به نامخوشه ای متغیر چرا از آن قالب سود نبرده اید؟
این اثر با شکوه شما در قالب خوشه ای ست و عالی ترین شعر در این قالب را تا به حال شما سروده اید .
اگر خواهش مرا بپذیرید ، افتخار داده و قالب شعر را ویرایش وخوشه ای کنید تا بتوانم در کتاب شعرهای خوشه ای آن را به نام خودتان چاپ کنم .
در پناه خدا 🌱🌹👏👏👏👏👏🌹🌱
پاسخ
شهریور 4, 1402
🌺🌸🌺🌸🌺🌸
عرض سلام وادب و احترام خدمت شما استاد فرزانه
استاد اندیشه و مهر جناب خراسانی گرانقدر
سپاس بیکران از همراهی ، لطف و التفات پیوسته شما
درباره قالب شعر اطاعت امر شد چاپ شعر در کتاب شما برای من باعث افتخاره
یقینا شکوه و جاودانگی از آنِ قلبهای مهربان و اندیشه های سبزی است که در ظرف مکان و زمان نمی گنجد
اندیشه سبزتان درخشان و مهرتان جاودانه باد🌹
🌺🌸🌺🌸🌺🌸
پاسخ
شهریور 5, 1402
🌿🙏🌹🌿
پاسخ
شهریور 4, 1402
درود بر شما
بسیار زیبا و ارزشمند
پاینده باشید
🌺🌺🌺👏
پاسخ
شهریور 4, 1402
سلام و درود خدمت شما شاعر گرانمایه
سپاسگزار حضور سبزتان هستم🌹
پاسخ
شهریور 4, 1402
سلام و عرض ادب بانو محبوب ارجمند
سرودهی جالب و اثربخشی بود. درود بر شما.
زنده باشید🌺🌸🌺🌸
پاسخ
شهریور 4, 1402
سلام و درود خدمت شما شاعر گرانمایه
سپاسگزار حضور سبزتان هستم🌹
پاسخ
شهریور 5, 1402
درود بر شما 🌺🌺🌺🌺🌺
پاسخ
شهریور 11, 1402
🌹
درود و سپاس جناب انصاری عزیز و بزرگوار
🌺🌸🌺🌸🌺🌸💐
پاسخ
شهریور 5, 1402
درودها
سهم گلبرگهای وجودتان طراوت و لبخند
جاودان باشید🌹
پاسخ
شهریور 11, 1402
🌹
سلام و درود بر شما شاعر گرانقدر
سپاس از حضور سبز و دعای زیبا و جانبخش شما گرامی
🌺🌸🌺🌸🌺🌸
پاسخ
شهریور 5, 1402
درودتان باد مهربانو محبوب ادیب گرانقدرم 🌞
بسیار عالی و روایتمند و تاثیر گذار سروده اید 🍃🌹🌺🌸
زنده باد 👏👏👏👏💯💯🌸
پاینده باشید و سبز مانید و سرفراز
🌱🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌱
پاسخ
شهریور 11, 1402
🌹
سپاسگزارم نازنین بانوی ادیب و فرهیخته
زیبایی در نگاه و اندیشه شماست
❤️🌹❤️🌹
پاسخ
بستن فرم