🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
ای تمام هستیم ، دفتــــــر بنامت باز شد
نامت آمد در میان ، این راپسودی آغاز شد
طوطی لالم که با عشقت زبان بگشوده ام
زین سبب در چشم مـردم داستانم راز شد
جــــای خالیت میان باغ دل محتاج توست
قبله ایی شد خاص و از باقیِ دل افـــراز شد
هر طبیب آمد که درمانم کند درماند و رفت
تا خیالت آمد و بانی صــــــــد اعجاز شد
می کِشد تا بیکرانهــــــــا شعلهء شمعم زبان
یاد تو جــان داد و عشقت هم ، پر پرواز شد
هیچ بودم تا که عشقت آمد و راضـــی شدم
زنده شد دل تا کـه با عشق رخت دمساز شد.
سیدرضاموسوی راضی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):
شهریور 23, 1401
درود بر شما
قلمتان سر سبز
🙏🌹🌹🌹🌹
پاسخ
شهریور 23, 1401
🙏🙏🙏💖💖💖
درود و سپاس بانو
پاسخ
شهریور 24, 1401
سلام و درود
قلمتان نویسا
در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏👌🌿
پاسخ
شهریور 25, 1401
💖💖💖💖🙏
نظر لطفتان را سپاس استاد جان.
پاسخ
شهریور 24, 1401
درودها جناب موسوی.قلمتان مانا.🌷🌷🌷
پاسخ
شهریور 25, 1401
🙏🙏💖💖💖
درود و سپاس جناب وحدتی عزیز که هم به اسم یگانه ایی و هم به مسمی. زنده باشید و همواره مهر وجودتان درخشان.
پاسخ
بستن فرم