🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 رخوت کوکنار

(ثبت: 249117) تیر 18, 1401 
رخوت کوکنار

شعرنو ؛ رخوت کوکنار

آاااااای شب پرکان آن سوی دیوار
نجوایتان را می شنویم
و صدای شاپرکانی که آن سوترند
نجوایتان واضح است
و شما مرا نمی شنوید.
شاپرکان را می شنویم
آنان نجوا نمی کنند
در بین آنها یکی ها فراوانند
یکی میزند فریاد
شادمان است از این داد
یکی ، خرسند است
خانه دارد با سقف و دیوار محکم
شاپرک است اما می گوید
حلزونم و خانه بر دوش دارم
هرجا که میروم خانه ام همراه
هر زمان ،
گاه باشد و یا بیگاه.
فخر میفروشد که خانه ایی دارد
و به دلهای ما کنایه میکارد
خوش بحالش که ورای آن دیوار
ننشسته عاطل و بیکار
از ابر وجودش کنایه می بارد
بروید ای مردگان ساکت بیمار
مردگانیتان مبارک باد
خوابتان در میان مرقدها
در خلال رخوت کوکنار.

سیدرضاموسوی راضی

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):

نظرها
  1. طلعت خیاط پیشه

    تیر 18, 1401

    درود بر شما
    🌷🌷🌷

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا