🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 رفتن …

(ثبت: 208919) اسفند 24, 1397 

 

سرد و خموش، آتش بسیار می‌زند
رفتن … دوباره طبلِ عزادار می‌زند

خط‌های ناموازی ِبی‌انتهای درد
صدها گلوله بر «خودِ» ِپندار می‌زند

من در دلم ز صحبتِ اضداد شاكی‌ام
زیرا كه مُهر، بر لب ِاقرار می‌زند

متروكه‌ای قریب كه هر عنكبوت ِنو
بر سقف ِخاك‌خورده‌ی آن تار می‌زند

دیگر كه گفته باز «انا الحق»كه محتسب
لبخندِ كودكانِ تو را دار می‌زند؟!

هرکس که مانده‌است چو فرهاد بی‌امان
بر کوهِ درد تیشۀ بیدار می‌زند

نوری غریب در شبِ تاریكِ رفتنت
اندوهِ آتشینِ مرا، جار می‌زند.

#فریبا_نوری
پانزدهم شهریور 1394

 

 

 

 

نظرها
  1. سلام و درود
    سپاس از شما، خدا قوت
    به نظرم غزل سنتی از شما کم تر دیده ایم.
    پیروز و بهروز باشید در پناه خدا 🌹🌹🌹🌿🌿🌿

    • فریبا نوری

      دی 23, 1400

      سلام و سپاس از حضورتان
      بله کمتر منتشر شده اند ولی به لحاظ تعداد بیشترند
      🌷🌷🌷 شادکام باشید 🌷🌷🌷

  2. درود و احترام استادبانوی ادبیات و اندیشه
    سرشار از قدرت و زیبایی
    با اشتیاق خواندم و بهره و لذت بردم 🌺

    • فریبا نوری

      دی 23, 1400

      درود جناب یزدانی گرانقدر

      سپاسگزارم از مهر حضور و دریافت نظر گرامیتان

      🌷🌷🌷

  3. محمد حسنی

    دی 23, 1400

    درود ها
    نور غریب
    اندوه آتشین👏🌨

    • فریبا نوری

      دی 23, 1400

      سلام جناب حسنی گرانقدر

      سپاسگزارم از مهر حضورتان

      🌷🌷🌷

  4. بسیار عالی ، درودها استاد نوری گرانقدرم👏👏👏

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا