🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
هر روز صبح
“بامدادان”
روی هزار زبان ساده و لطف
قصّه ی بی تکرار طلوع توست!
آویزان گردن گل
و
زینت انگشتان درخت می کرد…
تاکتاب زندگی
از تو رقم و ورق رنگین بخورد…
در پژواک سپید کوه وُ
دامان سرخ دل و دشت
مهربانی به گیسوی نیکویی شانه بزند…
چشم پر شود
از جام الست
پلک لبریز شوداز نشا گی و نشانِ
بودن و هرچه هست
و
این
تازه دیباچه بودن تو بود
که بر این چندین نفس
نقش ابدمی زد…
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):
اسفند 22, 1397
درود بر شما ، مثل همیشه ناب و بی همتا
پاسخ
بستن فرم