🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
و شب،
در بیست و پنجمین ساعت
به وسعت تمام دلتنگی هایم
بیداد می کند.
مرا به “آغوشت” ببر
بگذار واژه های نگاهت را
به دار لبانم شعر ببافم.
چشم هایم دیگر سر به راه نمی شوند،
هر روز با خیال آمدنت
دودو میزنند
در کوچه خیابان های این شهر.
انتظار آمدنت هنوز
رنجِ زیبای من است.
تمامم نکن!
بگذار به کوتاهی یک عمر
داشته باشمت.
# دنیا_تیموری
۰۱/۲/۲۸
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
اردیبهشت 30, 1401
سلام دنیای عزیزم
شاعر سپید سرای سرایم
شاعر خوب پاک
چقدر شعرت زیباست
چقدر به انسان آرامش می دهد
قدر این اشعار را باید بدانیم
بعید نیست که شعر هم مورد هجوم افکار طالبانی قرار گیرد
آن موقع مثل کمبود مواد غذایی که الان در جای جای کشور مشاهده می شود کمبود “غذای روح” را هم به نظاره خواهیم نشست.
عزیز طارق
دختر شاعرم
تا می تواتی عاشقانه بگو، قحطی عشق است
بیاد شعر حضرت سعدی افتادم
چنان خشکسالی شد اندر دمشق
که یاران فراموش کردند عشق
اگر چه درد فراوان است و بسیاری از درد می گویند ولی دخترم عاشق باش و تا می توانی عاشقانه بگو.
در پناه خدا 🌿❤️❤️👏👏👏👏👏👌❤️❤️🌿
پاسخ
اردیبهشت 30, 1401
بابا طارق عزیزم حضور شما و انرژی ای که بهم میدین،محرک زیبایی برای نوشتنم میشه.
بی نهایت سپاس از بودنتون..امیدوارم همیشه مانا و سلامت باشین.
دوستون دارم🌹🌹🌹🌹
پاسخ
بستن فرم