🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
توامان
تب و تبسّمت سپید
می نشیند …
برشعرلبان
پر خروش ، جوشان
چون جنوب رودان
جنون می کشد به دوش،
هزار واژه ی روشنی
بسان نیسان چشمان آب
نهاده به شست آفتاب
در بلندای پرتاب
بسان سکوت پر زمزمه ی باران
شبچراغ شهر
ستاره بود
وقتی لبخند
” جنون واژه” بود
روز از دامان جنوبی ترین شطّ
به برگ و بار می نشست
به گوشه ی گیسوی سپیده
دمان گل می زد…
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):
اسفند 14, 1397
درودها بزرگوار استادم🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
اسفند 14, 1397
درود بر شما
ارجمندم
حضور گران سنگتان ارزشمند و مغتنمست
همیشه باشید به مهر و روشنی
و 🌺🍃🌺🍃🌺
پاسخ
بستن فرم