🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
شعر می نوشتم و
هنوز رد غلیظ باران
بر رویای کاغذی ام
جاری بود!
واژه سپید می آمد
سبز سبز می رفت
در تبادل روشن ترین پاشنه ها و
بی پرواترین ِ رقص ها
می خواهم شاعر بمیرم
شاید
در دستهای کودکی ماهیگیر
زنده شوم
که جز از سخاوتی نقره فام
روزی نمی گیرد
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
اردیبهشت 6, 1402
سلام
از زیباترین و عالی ترین آثار شماست
چندبار خواندمش
هرگاه چشم هایت بارانی می شود
برایم دعا کن…
در پناه خدا 🌱🌹♥️👌👌👌👌👌👌🌹♥️🌱
پاسخ
اردیبهشت 6, 1402
سلام 🍀🍀🍀🍀سپاس از توجه تان…. انشالله سلامتی کامل و روزهای شاد 🌿🌷🌿در پناه حق سربلند و پیروز باشید.
پاسخ
اردیبهشت 9, 1402
🌱🌹🙏🌹🌱
پاسخ
بستن فرم