🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 ریشه های انزجار

(ثبت: 263809) شهریور 23, 1402 

 

رقص باران تماشایی چشمانِ بهار
شده گل بر بدنِ شاخه یِ انتظار من
مرغ گُل پرستم اما متواری شده از
ضجه های خشکِ ریشه های انزجارِ من

من درختِ بی پرنده ام ، تو هیزم شکنی
تو بزن با تبری که از خودم ساخته ای
این شکستن شده عادتم ولی در عجبم
ضارب از این بدن ضربه خورم ساخته ای !

او که از چوبِ دلش داد تبر بر دستت
گفته بودت که ستم بر تنِ هیزُم نکنی
تو اگر ریشه ی من میشکنی باکی نیست
کاش آن پُتکِ جفاکار مرا گم نکنی!

دیگر از هجوم ضربه هایِ تقدیرِ تبر
هیچکس مرهمِ این شاخه یِ تنهایم نیست
قامتم خم شده از هجرت مرغانِ وفا
هیچکس غبطه خور ریشه ی رسوایم نیست

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

نظرها
  1. مهرداد مانا

    شهریور 23, 1402

    او که از چوبِ دلش داد تبر بر دستت
    گفته بودت که ستم بر تنِ هیزُم نکنی
    تو اگر ریشه ی من میشکنی باکی نیست
    کاش آن پُتکِ جفاکار مرا گم نکنی!

    سلام سحر خانم
    این بند را به علت اینکه صورخیال در آن به درستی به کار رفته و ترافیک تصویر نداشت ، انتخاب کردم

    • شهریور 23, 1402

      درودتان گرامی بسیار سپاسگزارم از توجه شما🌹🙏🌱

  2. سلیم حمادی

    شهریور 25, 1402

    بانو سحر فهامی هنرمند

    شعرتان رو دوست داشتم زیبا بود
    ،🌹🌹🌹🌹

    • سحر فهامی

      شهریور 25, 1402

      درودتان عزیز گرامی ، خرسند و مفتخرم ازین بابت🌹🌱

  3. مهر 10, 1402

    نقد یا نسیه مهم نیست در قاموس شاعران دیوانه مهم طبیعت شعر است..امام امت..شاعرعلی غرآبادی طبسی

    • سحر فهامی

      مهر 14, 1402

      درودتان گرامی💥💫🌹🦋🤍

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا